گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۵۰

ای شعله نهال از قلمت‌ گلشن ‌کاغذ
دود از خط مشکین تو در خرمن‌ کاغذ
خط نیست‌که‌گل‌کرد از آن‌کلک‌گهربار
برخاسته از شوق تو مو بر تن‌ کاغذ
با حسرت دل هیچ نپرداخت نگاهت
کاش آینه می‌داشت فرستادن کاغذ
لخت جگرم سد ره ناله نگردید
پنهان نشد این شعله به پیراهن کاغذ
از وحشت آشوب جهان هرچه نوشتم
افشاند خط از خویش پر افشاندن کاغذ
سهل است به این هستی موهوم غرورت
آتش نتوان ریخت به پرویزن کاغذ
با تیغ توان شد طرف از چرب‌زبانی
در آب چو روغن نبود جوشن کاغذ
بر فرصت هستی مفروشید تعین
گو یک دو شرر چین نکشد دامن کاغذ
چون خامه خجالت‌کش این مزرع خشکیم
چیدیم نم جبهه به افشردن کاغذ
بیدل سر فوارهٔ این باغ نگون است
تاکی به قلم آب دهی گلشن کاغذ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شعله نهال از قلمت‌ گلشن ‌کاغذ
دود از خط مشکین تو در خرمن‌ کاغذ
هوش مصنوعی: ای شعله‌ور، مانند درختی که از قلم تو شکوفه می‌زند، باغی از کاغذ به وجود می‌آورد و دود از خط زیبای تو در انبار کاغذ می‌پیچد.
خط نیست‌که‌گل‌کرد از آن‌کلک‌گهربار
برخاسته از شوق تو مو بر تن‌ کاغذ
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و شگفتی از احساسات عاشقانه اشاره دارد. گفته شده که کلمات و خطوطی که بر روی کاغذ نوشته شده، از شوق و عشق به تو به وجود آمده‌اند. این احساسات به گونه‌ای هستند که از گوینده به کاغذ منتقل شده و زیبایی خاصی پیدا کرده‌اند. در واقع، عشق و اشتیاق به معشوق باعث خلق این خطوط خوش‌اند و احساساتی عمیق را در دل به وجود می‌آورد.
با حسرت دل هیچ نپرداخت نگاهت
کاش آینه می‌داشت فرستادن کاغذ
هوش مصنوعی: نگاه تو با دل پر از حسرت هیچ‌گاه به من ارزش نداد. ای کاش آینه‌ای وجود داشت که توانایی ارسال کاغذ را داشت.
لخت جگرم سد ره ناله نگردید
پنهان نشد این شعله به پیراهن کاغذ
هوش مصنوعی: دل شکسته‌ام، صدای ناله‌ام نتوانسته پنهان بماند و این آتش درونم به لباس کاغذی‌ام راه پیدا کرده است.
از وحشت آشوب جهان هرچه نوشتم
افشاند خط از خویش پر افشاندن کاغذ
هوش مصنوعی: از ترس و بلندی صدای ناآرامی‌های دنیا، هرچه نوشتم، تکه‌های کاغذ را پراکنده کرد.
سهل است به این هستی موهوم غرورت
آتش نتوان ریخت به پرویزن کاغذ
هوش مصنوعی: ساده است که به این جهان فریبنده نتوانی نسبت به غرور خود بی‌پرواتر باشی و نمی‌توانی آتش آن را به ورق کاغذ بیندازی.
با تیغ توان شد طرف از چرب‌زبانی
در آب چو روغن نبود جوشن کاغذ
هوش مصنوعی: با سخن شیرین و توانایی کلام، می‌توان به آسانی بر دیگران تسلط پیدا کرد. اما اگر در دریایی از مشکلات و چالش‌ها قرار بگیریم، مانند روغن در آب، نمی‌توانیم به راحتی از آن‌ها عبور کنیم.
بر فرصت هستی مفروشید تعین
گو یک دو شرر چین نکشد دامن کاغذ
هوش مصنوعی: در زمان حیات خود، امکانات و فرصت‌ها را به خوبی شناسایی کنید و از آن‌ها بهره ببرید، زیرا ممکن است فرصتی دوباره به دست نیاید و زندگی به سرعت می‌گذرد.
چون خامه خجالت‌کش این مزرع خشکیم
چیدیم نم جبهه به افشردن کاغذ
هوش مصنوعی: ما به آرامی و با احتیاط از این زمین خشک و بی‌روح بهره‌برداری کردیم و قطرات عرق خود را بر روی کاغذ ریختیم.
بیدل سر فوارهٔ این باغ نگون است
تاکی به قلم آب دهی گلشن کاغذ
هوش مصنوعی: در این باغ که پر از زیبایی‌هاست، بیدل مانند سر فواره‌ای است که به زمین می‌رسد. تا وقتی که آب قلم را به‌سوی گلشن کاغذ می‌فرستد، زیبایی‌ها و احساسات می‌توانند در نوشتار زنده بمانند.

حاشیه ها

1396/12/22 12:02
علیرضا محدثی

در مصرع اول بیت ششم :
سهل است به این هسی موهوم غرورت
به جای « هسی » ، « هستی » صحیح است . لطفا اصلاح کنید . مطابق : دیوان بیدل دهلوی ، تصحیح : خان محمد خسته و خلیل الله خلیلی ، جلد اول ، انتشارات زوار ، چاپ اول 1387 ، ص 861 /