گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۴۶

امروز نوبهارست ساغرکشان بیایید
گل جوش باده دارد تاگلستان بیایید
در باغ بی‌بهاریم‌، سیری‌ که در چه ‌کارم
گلباز انتظاریم بازی‌کنان بیایید
آغوش آرزوها از خود تهی‌ست اینجا
در قالب تمنا خوشتر ز جان بیایید
جز شوق راهبر نیست اندیشهٔ خطر نیست
خاری در این‌گذر نیست دامن‌کشان بیایید
فرصت شرر نقابست هنگامهٔ شتابست
گل پای در رکابست مطلق عنان بیایید
گر خواهش فضولیست‌جز وهم‌ مانعش ‌کیست
باغ است خانه‌ای نیست تا میهمان بیایید
امروز آمدنها چندین بهار دارد
فرداکراست امید، تا خود چسان بیایید
ای طالبان عشرت دیگرکجاست فرصت
مفت‌است فیض‌صحبت‌گر این زمان بیایید
بیدل به هرتب وتاب ممنون التفاتی‌ست
نامهربان بیایید یا مهربان بیایید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز نوبهارست ساغرکشان بیایید
گل جوش باده دارد تاگلستان بیایید
هوش مصنوعی: امروز روز شاداب و سرسبزی است، بیایید و با باده‌نوشی، خوشی را تجربه کنیم. زمان آن رسیده که به گلستان بیاییم و از طراوت و زیبایی آن لذت ببریم.
در باغ بی‌بهاریم‌، سیری‌ که در چه ‌کارم
گلباز انتظاریم بازی‌کنان بیایید
هوش مصنوعی: در باغی که هیچ نشانه‌ای از بهار ندارد، من به دنبال گلی هستم که در انتظارش هستم. ای افرادی که بازی می‌کنید، بیایید و مرا در این حالت یاری دهید.
آغوش آرزوها از خود تهی‌ست اینجا
در قالب تمنا خوشتر ز جان بیایید
هوش مصنوعی: در اینجا، آرزوها به امید و خواسته‌های بزرگ اشاره دارند که خالی و بدون محتوا هستند. در این فضا، برآورده شدن تمناها و خواسته‌ها، ارزشمندتر از زندگی خود به نظر می‌رسد. بنابراین، دعوت به آمدن و پیوستن به این احساس و حالتی از آرزو می‌شود.
جز شوق راهبر نیست اندیشهٔ خطر نیست
خاری در این‌گذر نیست دامن‌کشان بیایید
هوش مصنوعی: در این مسیر هیچ نگرانی و خطری وجود ندارد، فقط علاقه و اشتیاق ما را هدایت می‌کند. بیایید با نیتی پاک و دلی شاد، در این راه قدم بگذاریم.
فرصت شرر نقابست هنگامهٔ شتابست
گل پای در رکابست مطلق عنان بیایید
هوش مصنوعی: فرصت و زمان برای ایجاد تغییر و شور و شوقی است که به ما اجازه می‌دهد مانند یک گل در حال رشد، با اشتیاق به جلو حرکت کنیم و از فرصت‌ها بهره‌برداری کنیم. بیایید از این لحظات بهره‌مند شویم و با تمام وجود در این مسیر قدم برداریم.
گر خواهش فضولیست‌جز وهم‌ مانعش ‌کیست
باغ است خانه‌ای نیست تا میهمان بیایید
هوش مصنوعی: اگر تمایل به کنجکاوی و فضولی دارید، چه کسی می‌تواند شما را متوقف کند؟ اینجا مانند یک باغ است، نه مانند خانه‌ای که میهمان نتواند وارد شود.
امروز آمدنها چندین بهار دارد
فرداکراست امید، تا خود چسان بیایید
هوش مصنوعی: امروز به معنای زمان حال، پر از زیبایی و شادابی است و امید به فردا، مانند بهاری است که در انتظار آن هستیم. اما سوال این است که شما چه زمانی دست به اقدام خواهید زد و به ما خواهید پیوست.
ای طالبان عشرت دیگرکجاست فرصت
مفت‌است فیض‌صحبت‌گر این زمان بیایید
هوش مصنوعی: ای کسانی که به دنبال لذت هستید، فرصت‌های خوب و بی‌هزینه دیگر کجاست؟ اگر در این زمان برای لذت بردن از دوستی‌ها و خوشی‌ها بیایید، بهره‌مند خواهید شد.
بیدل به هرتب وتاب ممنون التفاتی‌ست
نامهربان بیایید یا مهربان بیایید
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت از بی‌محبتی و کم توجهی شخصی صحبت می‌کند که باعث شده احساسات و دلشکستگی عمیق‌تری در او پدید آید. او به این شخص اشاره می‌کند و از او می‌خواهد که اگر نمی‌تواند محبت کند، دست کم بی‌توجهی نکند و به او یک بار دیگر نشان دهد که مهربان است.

حاشیه ها

1402/06/18 17:09
کایسا

توضیحات مربوط به بیت هفتم:

 

امروز آمدن‌ها چندین بهار دارد

فردا که راست امید تا خود چه‌سان بیایید؟

 

در بیت هفتم یک کارکرد خاص از کلمۀ «بهار» می‌بینیم. شاعر آن را به صورت فعل «بهار دارد» صرف کرده است. در واقع بهار اینجا مفهوم «لطف» و «جلوه» یافته است. وقتی می‌گوید «بهار دارد» یعنی «جلوه دارد»، «لطف دارد».

در بیت زیر نیز «چقدر بهار دارد»، مجازاً یعنی «چقدر خرّمی و فرخندگی دارد» یا «چقدر نیک و خوشایند است».

.

چقدر بهار دارد سوی دل نگاه کردن‌

به خیال قامت یار، دو سه سرو آه کردن‌

.

وقتی با این صرف فعل «بهار داشتن» آشنا شویم، مشکل بسیاری از بیت‌های بهاری بیدل حل می‌شود. مثلاً در اینجا دربارۀ کتاب گلستان سعدی می‌گوید

.

از گل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم‌

این معانی در گلستان بیشتر دارد بهار

.

یعنی «این معانی‌، در گلستان بیشتر جلوه دارد» (منظور کتاب گلستان سعدی است‌). این هم مثال‌هایی دیگر.

 

شبنم ما را به حیرت آب می‌باید شدن‌

کز دل هر ذرّه‌، طوفانی دگر دارد بهار

 

بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید

صفحه‌ی ما گر زنی آتش‌، شرر دارد بهار

 

در اینجا در بیت اول می‌گوید «طوفانی دیگر جلوه کرده است» و در بیت دوم می‌‌گوید «از صفحۀ ما، آتش برخاسته است». ملاحظه می‌کنید که بهار در اینجا فقط اسم فصل نیست، بلکه مفهوم «خرمی و نشاط» دارد و این یک کارکرد جدید از این کلمه است که در شعر بیدل بسیار دیده شده است. 

منبع: کانال خانه‌آیینه