گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۳۶

دوستان افسرد دل چندی به آهش خون‌ کنید
کم تلاشی نیست گر این سکته را موزون کنید
زندگی را صفحهٔ انشای قدرت کرده اند
تا نفس پر می‌زند تفسیرکاف و نون‌کنید
هر چه دارد عالم اخلاق بی‌ایثار نیست
دست بسیار است اگر از آستین بیرون‌کنید
منعمان تا چند باید زر به زیر خاک برد
حیف همتها که صرف خدمت قارون کنید
قید گردون ننگ دانایی‌ست گر فهمد کسی
خویش را زین خم برون آرید و افلاطون کنید
عالم از رشک قناعت مشربان خون می‌خورد
از معاش قطرگی جا تنگ بر جیحون‌ کنید
طبع‌ سرکش را به‌ همواری رساندن‌ کار کیست
سر نمی‌گردد جبین‌گرکوه را هامون‌کنید
میکشان گر باده‌ پیمایی‌ست منظور دوام
دور برمی‌گردد آخرکاسه‌ها واژون کنید
زندگی سهل است پاس شرم باید داشتن
جز عرق زین چشمه هر آبی که جوشد خون کنید
کاش سودایی به داغ هرزه ‌فکریها رسد
بی‌دماغ فطرتم بنگی در این معجون‌کنید
سوخت داغ بیکسی درآفتاب محشرم
سایه‌ای بر فرقم از موی سر مجنون‌کنید
هستی من نیست قانع با حساب نیستی
جز عدم یک صفر دیگر بر سرم افزون ‌کنید
میهمان چرخ مفلس بودن ازانصاف نیست
بی‌فضولی نیستم زین خانه‌ام بیرون‌ کنید
در شهیدان وفا تا آبرو پیداکنم
خون ندارم اندکی رخت مراگلگون‌کنید
دوش درمحفل به رنگ رفته شمعی می‌گریست
قدردانان یاد بیدل هم به این قانون کنید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوستان افسرد دل چندی به آهش خون‌ کنید
کم تلاشی نیست گر این سکته را موزون کنید
هوش مصنوعی: دوستانی که دلتنگ و غمگین هستند، مدتی به خاطر او غصه نخورید. این درد و ناراحتی بی‌دلیل نیست، اگر این سکته و غم را به شکل زیبا و موزون درآورید.
زندگی را صفحهٔ انشای قدرت کرده اند
تا نفس پر می‌زند تفسیرکاف و نون‌کنید
هوش مصنوعی: زندگی به نوعی نوشته‌ای از قدرت تبدیل شده است، جایی که هر نفس ما به نوعی تفسیر و توضیحی از وجود و سرنوشت ماست.
هر چه دارد عالم اخلاق بی‌ایثار نیست
دست بسیار است اگر از آستین بیرون‌کنید
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا به اخلاق مربوط می‌شود، بدون ایثار وجود ندارد. اگر تلاش کنید و از خود گذشتگی نشان دهید، می‌توانید آثار زیادی به جا بگذارید.
منعمان تا چند باید زر به زیر خاک برد
حیف همتها که صرف خدمت قارون کنید
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید ثروت و زر را زیر خاک پنهان کرد؟ ای کاش همت‌ها صرف خدمت به افراد بزرگ و ثروتمند مثل قارون نشود، چون این کار هدر دادن توان‌هاست.
قید گردون ننگ دانایی‌ست گر فهمد کسی
خویش را زین خم برون آرید و افلاطون کنید
هوش مصنوعی: کسی که به دانایی و علم افتخار کند، در واقع اسیر و گرفتار دنیا است. اگر کسی خود را بشناسد و از این وضعیت رها شود، می‌تواند به مقام افلاطون و حکمت واقعی دست یابد.
عالم از رشک قناعت مشربان خون می‌خورد
از معاش قطرگی جا تنگ بر جیحون‌ کنید
هوش مصنوعی: عالم به خاطر قناعت افرادی که از کم راضی هستند، دچار حسادت می‌شود و از این حسادت به درد و رنج می‌افتد. در چنین شرایطی، زندگی بر کسانی که به شدت درگیر دنیا و مسائل مادی هستند، سخت و تنگ می‌شود.
طبع‌ سرکش را به‌ همواری رساندن‌ کار کیست
سر نمی‌گردد جبین‌گرکوه را هامون‌کنید
هوش مصنوعی: سوق دادن و مهار کردن طبیعت سرکش و طغیانگر، کار هر کسی نیست. اگر می‌خواهید کوه را صاف و هموار کنید، تلاش بسیار و قدرت زیادی لازم است.
میکشان گر باده‌ پیمایی‌ست منظور دوام
دور برمی‌گردد آخرکاسه‌ها واژون کنید
هوش مصنوعی: اگر نوشیدن شراب و سرگرمی برای شما هدف است، در نهایت باید با واقعیت روبرو شوید و به عواقب کارهایتان توجه کنید. در نهایت، همه چیز به نوعی به پایان می‌رسد و باید آماده باشید تا با تغییرات و نتیجه‌ها روبرو شوید.
زندگی سهل است پاس شرم باید داشتن
جز عرق زین چشمه هر آبی که جوشد خون کنید
هوش مصنوعی: زندگی آسان است، اما باید شرم و حیا را حفظ کنید. از هر آبی که از این چشمه می‌جوشد، اگرچه عرق است، باید به جای خون بهره ببرید.
کاش سودایی به داغ هرزه ‌فکریها رسد
بی‌دماغ فطرتم بنگی در این معجون‌کنید
هوش مصنوعی: ای کاش اندیشه‌ی بی‌اساسی به حال دلم برسد و در این ترکیب عجیب، حالتی شگفت‌انگیز را تجربه کنم.
سوخت داغ بیکسی درآفتاب محشرم
سایه‌ای بر فرقم از موی سر مجنون‌کنید
هوش مصنوعی: در روز قیامت، در گرمای شدید و بی‌کسی، دلم می‌سوزد. کاش سایه‌ای از موهای مجنون بر سرم بیفتد تا از این گرما کمی راحتی پیدا کنم.
هستی من نیست قانع با حساب نیستی
جز عدم یک صفر دیگر بر سرم افزون ‌کنید
هوش مصنوعی: وجود من از نبود و پوچی راضی نیست و تنها به یک عدد صفر دیگر نیاز دارد تا بر حجم عدم و پوچی‌ام بیفزاید.
میهمان چرخ مفلس بودن ازانصاف نیست
بی‌فضولی نیستم زین خانه‌ام بیرون‌ کنید
هوش مصنوعی: میهمان فقیر بودن به انصاف نمی‌رسد، اگر فضولی نشود، مرا از این خانه بیرون کنید.
در شهیدان وفا تا آبرو پیداکنم
خون ندارم اندکی رخت مراگلگون‌کنید
هوش مصنوعی: در میان شهیدان وفادار، برای حفظ آبرو و اعتبارم، نیازی به خون ندارم؛ فقط کافی است که کمی از لباسم را به رنگ گل درآورید.
دوش درمحفل به رنگ رفته شمعی می‌گریست
قدردانان یاد بیدل هم به این قانون کنید
هوش مصنوعی: دیشب در جمعی، شمعی که رنگش پریده بود، به شدت اشک می‌ریخت. کسانی که قدر و ارزش بیدل را می‌دانند، باید به این نکته توجه کنند و مثل شمع از عشق و احساسات خود یاد کنند.