گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶

جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار است اینجا
رقص هستی همه‌دم شیشه سوار است اینجا
عرصهٔ شوخی ما گوشهٔ ناپیدایی‌ست
هرکه روتافت به آیینه دچار است اینجا
عافیت چشم ز جمعیت اسباب مدار
هرقدر ساغر و میناست خمار است اینجا
به غرور من وماکلفت دلها مپسند
ای جنون تاز نفس آینه زار است اینجا
نفی خود می‌کنم اثبات برون می‌آید
تا به‌کی رنگ توان باخت بهار است‌اینجا
هرچه آید به نظر آن طرفش موهوم است
روز شب صورت پشت و رخ‌کار است اینجا
سایه‌ام باکه دهم عرضه سیه‌بختی خویش
روز هم آینه‌دار شب تار است اینجا
دامن چیده در این دشت تنزه دارد
خاک صیادگل از خون شکار است اینجا
زندگی معبدشرمی ست چه طاعت چه‌گناه
عرق جبهه همان سبحه شماراست‌اینجا
عشق می‌داند و بس قدرگرانجانی من
سنگ شیرازهٔ اجزای شرار است اینجا
چند بیدل به هوا دست وگریبان بودن
جیبت ازکف ندهی دامن یار است‌اینجا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/10/02 08:01
امین کیخا

رنگ باختن در گویش لری پالکستن می شود و یا پالکیدن أین واژه باید با pale انگلیسی همریشه باشد

1395/10/02 08:01
امین کیخا

گر در لغت گریبان باید معنای گردن بدهد و لغت bronchus به معنای نایژه هم إز همین ریشه است یعنی گر و بر یکی هستند و أین به مناسبت شاخه شاخه شدن برونش ( نایژه ) در طول رسیدنش إز نای به خانه ی ششی در شش است ( در محل دو شاخه شدن برونکوس شاخه ی بالادست به گردن میماند) . لغت لری گلاک هم به معنای چوب دو شاخه ای که با آن میوه می چینند هم با اینها همریشه است .

1401/12/04 00:03
فاطمه یاوری

زندگی معبد شرمی است چه طاعت چه گناه

عرق جبهه همان سبحه شمار است اینجا

1402/01/28 21:03
فاطمه یاوری

عرصه‌ی شوخی ما گوشه‌ی ناپیدایی‌ست

هرکه رو تافت به آیینه دچار است اینجا...