گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵

جام امید نظرگاه خمار است اینجا
حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا
عیش‌ها غیر تماشای زیانکاری نیست
درخور باختن رنگ بهار است اینجا
عافیت می‌طلبی منتظر آفت باش
سر بالین‌طلبان تحفهٔ در است اینجا
فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد
امتیازی‌که نفس در چه شمار است اینجا
چه جگرهاکه به نومیدی حسرت بگداخت
فرصتی نیست وگرنه همه‌کار است اینجا
پردهٔ هستی موهوم نوایی دارد
که حبابیم و نفس آینه‌دار است اینجا
انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم
بحر چندانکه زند موج‌کنار است اینجا
عجز طاقت همه‌دم شاهد معدومی ماست
نفس سوخته یک شمع مزار است اینجا
سجده هم ازعرق شرم رهی پیش نبرد
از قدم تا به جبین آبله‌زار است اینجا
بیدل اجزی جهان پیکر بی‌تمثالی‌ست
حیرت آینه با خوبش دچار است اینجا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جام امید نظرگاه خمار است اینجا
حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، فضای امید و انتظار به شکلی معیوب و افسرده بوده و به نوعی حس خستگی و خواب‌آلودگی به انسان دست می‌دهد. به عبارت دیگر، این محیط به شدت تحت تاثیر احساسات منفی و دام‌های خطرناک قرار دارد، که نشان‌دهنده‌ نوعی انفعال و تسلیم است.
عیش‌ها غیر تماشای زیانکاری نیست
درخور باختن رنگ بهار است اینجا
هوش مصنوعی: زندگی به جز دیدن درد و رنج، چیز دیگری برای ما ندارد و در اینجا شایسته است که رنگ و زیبایی بهار را فدای این واقعیت کنیم.
عافیت می‌طلبی منتظر آفت باش
سر بالین‌طلبان تحفهٔ در است اینجا
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و راحتی هستی، باید منتظر مشکلات و چالش‌ها باشی؛ زیرا در دنیا، بهشت و نعمت‌های بزرگ معمولاً در دستان کسانی است که جستجوگر و تلاشگر هستند.
فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد
امتیازی‌که نفس در چه شمار است اینجا
هوش مصنوعی: فرصت ملاقات و ارتباط با تو ارزش ویژه‌ای دارد، زیرا اهمیت نفس و زندگی در اینجا به چه اندازه است.
چه جگرهاکه به نومیدی حسرت بگداخت
فرصتی نیست وگرنه همه‌کار است اینجا
هوش مصنوعی: بسیاری از دل‌ها به خاطر ناامیدی، در آتش حسرت می‌سوزند. اما فرصتی برای تغییر نیست و اگر بود، اینجا کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.
پردهٔ هستی موهوم نوایی دارد
که حبابیم و نفس آینه‌دار است اینجا
هوش مصنوعی: پردهٔ واقعیت به ما صدایی می‌دهد که نشان از عواطف و احساسات ما دارد، و ما مانند حباب‌هایی هستیم که لحظاتی از زندگی را تجربه می‌کنیم. در اینجا نفس ما در آینه‌ای به تصویر کشیده شده است.
انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم
بحر چندانکه زند موج‌کنار است اینجا
هوش مصنوعی: در کنار ما جمعی از دوستان به دور هم خوش‌گذرانی می‌کنند، اما ما در بیرون از آن جمع قرار داریم. هرچقدر هم که دریا آرام و بی‌موج باشد، ما هنوز از آن زندگی اجتماعی دور هستیم و تنها نظاره‌گر این شادی هستیم.
عجز طاقت همه‌دم شاهد معدومی ماست
نفس سوخته یک شمع مزار است اینجا
هوش مصنوعی: ناتوانی و کمبود ما همیشه نشانه‌ای از وجود داشتن چیزیست که وجود ندارد. در این مکان، جان سوخته یک شمع یادبودی است.
سجده هم ازعرق شرم رهی پیش نبرد
از قدم تا به جبین آبله‌زار است اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا مفهوم این است که انسان به قدری تحت تأثیر شرم و خجالت است که حتی در حال سجده نیز نمی‌تواند از عرق شرم و عجز خود فرار کند و این احساسات به قدری عمیق و سنگین هستند که به او اجازه نمی‌دهند به راحتی از مشکلاتش عبور کند. او به جانباز بودن و درد و رنج‌هایی که کشیده، اشاره می‌کند؛ به گونه‌ای که نشانه‌های این رنج بر بدنش نمایان است.
بیدل اجزی جهان پیکر بی‌تمثالی‌ست
حیرت آینه با خوبش دچار است اینجا
هوش مصنوعی: دنیا مانند پیکری است که هیچ نمود و تجسمی ندارد و در آن، حیرت آینه به خاطر زیبایی او دچار مشکل شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/11/07 19:02
محمد

در بیت سوم مصراع دوم(تحفهٔ در است اینجا) به جای در باید دار باشد تا قافیه تصحیح گردد.

1393/11/31 08:01

در بیت آخر به جای «اجزی» - «اجزای» صحیح است

1398/08/31 17:10
محمدرضا پاک زادیان

بیت آخر بجای خوبش باید خویش باشد

1398/11/17 13:02

به خوبی دوبار از آینه استفاده شده و دکور کار عالی کرده.

1402/04/22 01:06
فاطمه یاوری

عافیت می‌طلبی منتظر آفت باش
سر بالین‌طلبان تحفهٔ در است اینجا..!
 
پ.ن: عافیت میطلبی بگذر از اندیشه‌ی جاه...