غزل شمارهٔ ۱۴
صبح پیری اثر قطع امید است اینجا
تار و پود کفنت موی سفید است اینجا
ساز هستی قفس نغمهٔ خودداری نیست
رم برق نفسی چند نشید است اینجا
جلوه بیرنگی و نظاره تماشایی رنگ
چمنآراست قدیمی که جدید است اینجا
نقشی از پردهٔ درد است گشاد دو جهان
هر شکستی که بود، فتح نوید است اینجا
غنچهٔ وا شده مشکل که دلی نگشاید
بستگی چون رود از قفل، کلید است اینجا
مرگ تسکین ندهد منتظر وصل تو را
پای تا سر ز کفن چشم سفید است اینجا
تخم گل ریشه طراز رگ سنبل نشود
هم در آنجاست سعید آنکه سعید است اینجا
مگذر از رنگ که آیینهٔ اقبال صفاست
دود بر چهرهٔ آتش شب عید است اینجا
جهد تعطیلصفت نقص کمال ذاتست
یا بگو یا بشنو گفت و شنید است اینجا
در جنون حسرت عیش دگر از بیخبریست
موی ژولیده همان سایهٔ بید است اینجا
زین چمن هر رگ گل دامن خونآلودیست
حیرتم کشت ندانم که شهید است اینجا
بوی یأس از چمن جلوهٔ امکان پیداست
دگر ای بیدل غافل چه امید است اینجا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبح پیری اثر قطع امید است اینجا
تار و پود کفنت موی سفید است اینجا
هوش مصنوعی: صبح پیری نشاندهنده ناامیدی است و در اینجا، بافت و ساخت فضای زندگی تو شبیه به کفن و موی سپید است، که به مرگ و پایان عمر اشاره دارد.
ساز هستی قفس نغمهٔ خودداری نیست
رم برق نفسی چند نشید است اینجا
هوش مصنوعی: وجود انسان مانند سازی است که نمیتواند نغمهٔ خود را به راحتی بزند. این جا، تنهایی و سکوت مانند برق یک نفس، نشاندهندهٔ بیتحرکی و عدم ابراز وجود است.
جلوه بیرنگی و نظاره تماشایی رنگ
چمنآراست قدیمی که جدید است اینجا
هوش مصنوعی: نمایش زیبای بیرنگ و تماشای دلپذیر، چمنزاری را به تصویر میکشد که هرچند قدیمی است، اما در این مکان تازگی و نوآوری دارد.
نقشی از پردهٔ درد است گشاد دو جهان
هر شکستی که بود، فتح نوید است اینجا
هوش مصنوعی: هر شکستی که در این دنیا رخ میدهد، در حقیقت نوید پیروزی و موفقیتی جدید است. دنیا از روزنهٔ درد و رنج نمایان میشود و این مشکلات، راهی برای دستیابی به فتح و پیروزیهای تازه به شمار میآیند.
غنچهٔ وا شده مشکل که دلی نگشاید
بستگی چون رود از قفل، کلید است اینجا
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی بیان میکند که گشوده شدن یک غنچه مشابهی از دل انسان است که وقتی گرهی در آن وجود دارد، نباید انتظار داشته باشیم به سادگی باز شود. همچنان که یک رود برای گذر از موانع نیاز به کلید یا راهی دارد، دل نیز برای آزاد شدن از قفلها و بندها به زمان و شرایط مناسب نیاز دارد.
مرگ تسکین ندهد منتظر وصل تو را
پای تا سر ز کفن چشم سفید است اینجا
هوش مصنوعی: هرگز مرگ نمیتواند انتظار وصل تو را کاهش دهد، در اینجا تمام وجودم از سر تا پا با امید به دیدارت در کفن است.
تخم گل ریشه طراز رگ سنبل نشود
هم در آنجاست سعید آنکه سعید است اینجا
هوش مصنوعی: هر چند که تخم گل در ریشهی سنبل قرار دارد، اما کسانی که خوشبخت هستند، در همین مکان اند.
مگذر از رنگ که آیینهٔ اقبال صفاست
دود بر چهرهٔ آتش شب عید است اینجا
هوش مصنوعی: از ظواهر و شکلها عبور کن، زیرا که حقیقت شفاف و درخشان است. در اینجا، آتش به عنوان نشانهای از ناپایداری و زودگذر بودن خوشیها در شب عید مطرح شده است.
جهد تعطیلصفت نقص کمال ذاتست
یا بگو یا بشنو گفت و شنید است اینجا
هوش مصنوعی: تلاش برای دوری از صفات منفی، نشانهی نقص در کمال وجود است. یا باید بگویی یا اینکه باید بشنوی که اینجا تنها گفتن و شنیدن مطرح است.
در جنون حسرت عیش دگر از بیخبریست
موی ژولیده همان سایهٔ بید است اینجا
هوش مصنوعی: در احساس جنون و افسوس برای زندگی بهتر، دلیل این وضعیت ناآگاهی است. موی نامرتب من، نشانهای از حال و وضعیت ناراحت من است، درست مانند سایه درخت بید که اینجا حاضر است.
زین چمن هر رگ گل دامن خونآلودیست
حیرتم کشت ندانم که شهید است اینجا
هوش مصنوعی: در این چمن، هر رگ گل به خون آغشته است و من حیرانم که آیا در اینجا کسی شهید شده است یا نه.
بوی یأس از چمن جلوهٔ امکان پیداست
دگر ای بیدل غافل چه امید است اینجا
هوش مصنوعی: بوی ناامیدی از چمن به وضوح به چشم میخورد، پس ای بیدل، بیخبر از چه امیدی در اینجا صحبت میکنید؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/11/29 07:01
قطره
پیام این شعر پرهیز از ناامیدی است. و بهره وری از مواهب خلقت
1402/01/28 21:03
فاطمه یاوری
غنچهی واشده مشکل که دلی نگشاید
بستگی چون رود از قفل، کلید است اینجا
1402/04/22 01:06
فاطمه یاوری
مرگ تسکین ندهد منتظر وصل تو را
پای تا سر ز کفن چشم سفید است اینجا
.
صبح پیری اثر قطع امید است اینجا
تار و پود کفنت موی سفید است اینجا