غزل شمارهٔ ۱۵۶۰
دل ز هر اندیشه با رجی مقابل میشود
درخور تمثال این آینه بسمل میشود
آفت اشک است موقوف مژه برهم زدن
ربشهٔ ما گر بجنبد برق حاصل میشود
لب فروبندیم تا رفع دوبی انشا کنیم
در میان ما و تو ما و تو حایل میشود
گاه رحلت نیست تحریک نفس بی وحشتی
جهد رهرو بیشتر در قرب منزل می شود
خامشی را دام راحت کن که اینجا بحر هم
هر قدر دزدد نفس در خویش ساحل میشود
گرد بیقدری عروج دستگاه حاجت است
اعتبار رفته آب روی سایل میشود
آنقدر آبم ز ننگ منت ابنای دهر
کز ندامت خاک گر ریزم به سر گل میشود
دمگاه عشق خالی نیست از نخجیر حسن
حلقهٔ آغوش مجنون عرض محمل میشود
مرگ صاحبدل جهانی را دلیلکلفت است
شمع چون خاموش گردد داغ محفل میشود
عالمی را کلفت اندود تحیر کردام
با هزار آیینه یک آهم مقابل میشود
مژده ای بیدل که امشب از تغافلهای ناز
آرزوها باز خون میگردد و دل میشود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل ز هر اندیشه با رجی مقابل میشود
درخور تمثال این آینه بسمل میشود
هوش مصنوعی: دل از هر فکر و اندیشهای کنار میرود و در مقابل تجلیات زیبای وجود، مانند تصویری در آینه، بیجان و مسحور میشود.
آفت اشک است موقوف مژه برهم زدن
ربشهٔ ما گر بجنبد برق حاصل میشود
هوش مصنوعی: گریه کردن باعث میشود که مژهها بسته شوند و اگر غم و اندوه ما کمی تکان بخورد، به نتیجهای درخشان و گوشهای از خوشبختی دست مییابیم.
لب فروبندیم تا رفع دوبی انشا کنیم
در میان ما و تو ما و تو حایل میشود
هوش مصنوعی: بگذار سکوت کنیم تا مشکلات برطرف شوند و بتوانیم دربارهی هم حرف بزنیم. اما وجود فاصلهی بین ما مانع از ارتباط صمیمیمان میشود.
گاه رحلت نیست تحریک نفس بی وحشتی
جهد رهرو بیشتر در قرب منزل می شود
هوش مصنوعی: گاهی اوقات برای اینکه روح آدمی آرامش یابد، نیازی به تلاش و کوشش زیاد نیست. در این مواقع، تلاش بیشتر مسافر در نزدیک شدن به هدف خود مؤثرتر میشود.
خامشی را دام راحت کن که اینجا بحر هم
هر قدر دزدد نفس در خویش ساحل میشود
هوش مصنوعی: سکوت را به فرصتی برای آرامش تبدیل کن، زیرا اینجا حتی در عمق دریا، هرچقدر هم که نفسها را دزدیده باشد، در نهایت به ساحل میرسد.
گرد بیقدری عروج دستگاه حاجت است
اعتبار رفته آب روی سایل میشود
هوش مصنوعی: جلب توجه و قدرت طلبی در بالا بردن نیازها و خواستهها، اعتبار و ارزش خود را از دست میدهد و به این ترتیب، بسط و گسترش خواستهها به فراموشی میافتد.
آنقدر آبم ز ننگ منت ابنای دهر
کز ندامت خاک گر ریزم به سر گل میشود
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و عیبهایی که از مردم زمانه میکشم، چنان حسرت و غمگینی در وجودم ایجاد شده که اگر بخواهم از ناراحتی بر روی زمین بریزم، خاکی که میریزم به گل تبدیل میشود.
دمگاه عشق خالی نیست از نخجیر حسن
حلقهٔ آغوش مجنون عرض محمل میشود
هوش مصنوعی: در لحظههای عاشقانه، همیشه زیبایی و جذابیت وجود دارد، و این زیبایی همچون دلیلی برای شوق و محبت است که در آغوش معشوق جریان دارد.
مرگ صاحبدل جهانی را دلیلکلفت است
شمع چون خاموش گردد داغ محفل میشود
هوش مصنوعی: وقتی یک شخص بزرگ و با احساس از دنیا میرود، غم و اندوه بر همه حاکم میشود. مانند شمعی که با خاموش شدنش، فضای اطراف را تاریک و بیروح میکند و همه را محزون میسازد.
عالمی را کلفت اندود تحیر کردام
با هزار آیینه یک آهم مقابل میشود
هوش مصنوعی: من با هزار آینه و جلوههای مختلف خود را در آغوش حیرت قرار دادهام و توانستم عالمی را شگفتزده کنم.
مژده ای بیدل که امشب از تغافلهای ناز
آرزوها باز خون میگردد و دل میشود
هوش مصنوعی: خبر خوشی برای بیدل! امشب به خاطر بیتوجهیها و آرزوهای ناز، دوباره احساسات زنده میشوند و دل مجدداً پر از عاطفه میشود.