گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۵۹

جزو موزون اعتدال جوهر کل می‌شود
چون شود مینا صدای‌ کوه قلقل می‌شود
جام الفت بسکه بر طاق نزاکت چیده‌اند
دور لطف از باد برگشتن تغافل می‌شود
درخور رفع تعلق عیش خرمن ‌کن‌ که شمع
خار پا چندان‌ که می‌آرد برون‌ گل می‌شود
عجز طاقت ‌کرد ما را محرم امداد غیب
اختیار آنجا که درماند توکل می‌شود
امشبم در دل خیالت مست جام شرم بود
کز نم پیشانی من شیشه ‌پُر مُل می‌شود
جرأت رفتار شمعم گر به این واماندگی‌ست
رفته رفته نقش پا درگردنم غل می‌شود
هرچه‌شد منسوب‌ مجنون ‌بی‌خروش‌عشق‌نیست
آهن ازگل‌ کردن زنجیر بلبل می‌شود
عافیت خواهی درین‌ بزم از من و ما دم مزن
زبن هوای تند شمع عالمی‌گل می‌شود
هرزه‌تاز گفتگو تا چند خواهی زیستن
گر نفس دزدی دو عالم یک تامل می‌شود
زین‌ترقیهاکه دونان سر به‌گردون سوده‌اند
گاو و خر را آدمی‌گفتن تنزل می‌شود
از تبختر بر قفا مفکن وفاق حاضران
هر سخن‌کاینجا سر زلف‌است‌کاکل می‌شود
با قد خم‌ گشته بیدل مگذر از طوف ادب
آه از آن جنگی ‌که میدانش سر پل می‌شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جزو موزون اعتدال جوهر کل می‌شود
چون شود مینا صدای‌ کوه قلقل می‌شود
هوش مصنوعی: زمانی که تعادل و هماهنگی در چیزها برقرار باشد، تمامی عناصر به شکلی زیبا و هماهنگ در می‌آیند. مانند زمانی که مینا (شیشه) ساخته می‌شود، صدای کوه هم با جریان آب به گوش می‌رسد و همه‌چیز در آرامش و زیبایی نواخته می‌شود.
جام الفت بسکه بر طاق نزاکت چیده‌اند
دور لطف از باد برگشتن تغافل می‌شود
هوش مصنوعی: محبت و دوستی به قدری با دقت و ظرافت در زندگی چیده شده‌اند که اگر مراقب نباشیم، ممکن است به راحتی از این نعمت‌ها فاصله بگیریم و غفلت کنیم.
درخور رفع تعلق عیش خرمن ‌کن‌ که شمع
خار پا چندان‌ که می‌آرد برون‌ گل می‌شود
هوش مصنوعی: باید از لذت‌ها و تعلقات دنیوی دست برداشت و مانند شمعی که در برابر خارها می‌سوزد، با اشتیاق و ایثار زندگی کرد، چرا که این ایثار به رونق و شکوفایی روح انسان کمک می‌کند.
عجز طاقت ‌کرد ما را محرم امداد غیب
اختیار آنجا که درماند توکل می‌شود
هوش مصنوعی: وقتی که از تلاش و قدرت ما فراتر رفته و درمانده می‌شویم، در آن لحظه به امدادهای غیبی و توکل بر خدا نیاز داریم. این در واقع نشان‌دهنده این است که در سختی‌ها، از خود ما کاری ساخته نیست و باید به کمک و اراده‌ای بالاتر از خودمان اتکا کنیم.
امشبم در دل خیالت مست جام شرم بود
کز نم پیشانی من شیشه ‌پُر مُل می‌شود
هوش مصنوعی: امشب در دل و ذهنم به یاد تو سرمست و شاداب هستم، چنان‌که شرمساری من هم به قدری زیاد است که به سمت صورت من براق و روشن می‌شود.
جرأت رفتار شمعم گر به این واماندگی‌ست
رفته رفته نقش پا درگردنم غل می‌شود
هوش مصنوعی: من به خاطر ناتوانی‌ام در برابر این وضعیت، همچنان جرأت دارم. اما به تدریج رد پاهایم در گلویم فشار می‌آورد و باعث عذابم می‌شود.
هرچه‌شد منسوب‌ مجنون ‌بی‌خروش‌عشق‌نیست
آهن ازگل‌ کردن زنجیر بلبل می‌شود
هوش مصنوعی: هر چه اتفاق بیفتد، نسبت به مجنون، عشق بدون سر و صدا وجود ندارد. آهن نمی‌تواند زنجیر بلبل را از گل بسازد.
عافیت خواهی درین‌ بزم از من و ما دم مزن
زبن هوای تند شمع عالمی‌گل می‌شود
هوش مصنوعی: اگر در این مجلس به دنبال آرامش هستی، بهتر است از ما سخن نگویی. در هوای تند شمع، جهانی از گل‌ها به وجود می‌آید.
هرزه‌تاز گفتگو تا چند خواهی زیستن
گر نفس دزدی دو عالم یک تامل می‌شود
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی در گفت‌وگوهای بیهوده و بی‌هدف زندگی کنی؟ اگر نفس خود را دزدیده‌ای، به راحتی می‌توانی هر دو جهان را در یک فکر و تأمل ببینی.
زین‌ترقیهاکه دونان سر به‌گردون سوده‌اند
گاو و خر را آدمی‌گفتن تنزل می‌شود
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده است که با پیشرفت‌ها و ترقی‌هایی که در جامعه انجام شده، افرادی که در سطح پایین‌تری قرار دارند و ممکن است به نوعی سر به آسمان (موفقیت) زده‌اند، به موجودات ساده و کم‌ارزشی چون گاو و خر تشبیه می‌شوند. این نشان‌دهنده‌ی بی‌ارزشی و تنزل جایگاه انسان‌ها در این پیشرفت‌ها است.
از تبختر بر قفا مفکن وفاق حاضران
هر سخن‌کاینجا سر زلف‌است‌کاکل می‌شود
هوش مصنوعی: با خودخواهی و تکبر خودت را عقب ننداز تا دیگران بتوانند صحبت کنند؛ اینجا هر چیزی که بیان می‌شود، مانند گیر کردن موهای زینتی تو به هم است.
با قد خم‌ گشته بیدل مگذر از طوف ادب
آه از آن جنگی ‌که میدانش سر پل می‌شود
هوش مصنوعی: با قامت خمیده‌ام، ای بیدل، از آداب دل‌نگرانی عبور نکن. آه از آن جنگی که میدان آن به سر پل تبدیل می‌شود.