گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۴۸

حسرت مخمورم آخر مستی انشا می‌شود
تا قدح راهی‌ است ‌کز خمیازه‌ام وامی‌شود
جز حیا موجی ندارد چشمهٔ آیینه‌ام
گرد من چندان ‌که روبی آب پیدا می‌شود
بس که دارد بی‌نشانی پرده ناموس من
در نگین نامم چو بو در گل معما می‌شود
لب گشودن رشتهٔ اسرار یکتایی گسیخت
نسخه بی‌شیرازه چون شد معنی اجزا می‌شود
نسبت تشبیه غیر از خفت تنزیه نیست
شیشه می‌باید شکستن نشئه رسوا می‌شود
انفعال فطرت از کم‌ظرفی ما روشن است
قطره کز دریا جدا شد ننگ دریا می‌شود
کامرانی‌های دنیا کارگاه خودسری‌ست
با فضولی طبع چون خو کرد مرزا می‌شود
پاس دل دارید کز پیچ و خم این کوهسار
نشئه بی‌پرواست اما کار مینا می‌شود
پردهٔ فانوس می‌باشد شریک نور شمع
جسم در خورد صفای دل مصفا می‌شود
نوبت موی سفید است از امل غافل مباش
صبح چون‌ گل ‌کرد حشر آرزوها می‌شود
نقش نیرنگ جهان را جز فنا نقاش نیست
این بناها چون حباب از سیل برپا می‌شود
حسن سعی‌، آیینه روشن می‌کند انجام را
ریشهٔ تاک است کآخر موج صهبا می‌شود
زاهد از دل شوق تسبیح سلیمانی برآر
ای ز معنی بی‌خبر دین تو دنیا می‌شود
تنگی آفاق تا دل‌، دقت اوهام تست
از غبارت هرچه‌ گردد پاک‌، صحرا می‌شود
خلق را رو بر قفا صبح قیامت دیدنی‌ست
دی نمایان‌ست زان روزی‌ که فردا می‌شود
بس که مضمون‌های مکتوب محبت نازک است
خطش از برگشتن قاصد چلیپا می‌شود
زبن ندامتخانه بیرون رفتنت دشوار نیست
هرقدر دستی‌ که می‌سایی به هم پا می‌شود
کرد بید‌ل ‌گفتگو ما را ز تمکین منفعل
قلقل آخر سرنگونی‌های مینا می‌شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسرت مخمورم آخر مستی انشا می‌شود
تا قدح راهی‌ است ‌کز خمیازه‌ام وامی‌شود
هوش مصنوعی: حسرت چشیدن می‌کشم و به زودی حالت مستی به من دست خواهد داد. تا وقتی که جامی در دست دارم، این حالت خستگی و بی‌حالی از من دور خواهد شد.
جز حیا موجی ندارد چشمهٔ آیینه‌ام
گرد من چندان ‌که روبی آب پیدا می‌شود
هوش مصنوعی: چشمهٔ انعکاس من تنها به خاطر حیا و شرم، به خودی خود جریانی ندارد. در دور و بر من، آنقدر آب صاف و زلال وجود دارد که گویی می‌توانی خود را در آن ببینی.
بس که دارد بی‌نشانی پرده ناموس من
در نگین نامم چو بو در گل معما می‌شود
هوش مصنوعی: بی‌نشانی و گمنامی با پرده‌داری برای ناموس من به قدری زیاد است که مانند عطر در گل، نامم به یک معما تبدیل می‌شود.
لب گشودن رشتهٔ اسرار یکتایی گسیخت
نسخه بی‌شیرازه چون شد معنی اجزا می‌شود
هوش مصنوعی: وقتی انسان شروع به باز کردن رازهای یکتایی می‌کند، پیوند اجزای مختلف از هم گسسته می‌شود و این باعث می‌شود که معنی و فهم آنها به هم بریزد.
نسبت تشبیه غیر از خفت تنزیه نیست
شیشه می‌باید شکستن نشئه رسوا می‌شود
هوش مصنوعی: تشبیه و تحقیر در اصل با هم تفاوتی ندارند. برای رسیدن به حقیقت و خلوص، باید برخی از بندها و قیدها را کنار گذاشت، وگرنه در میانه راه به گمراهی و رسوایی دچار می‌شویم.
انفعال فطرت از کم‌ظرفی ما روشن است
قطره کز دریا جدا شد ننگ دریا می‌شود
هوش مصنوعی: تشخیص این موضوع که فطرت انسانی به دلیل محدودیتمان تحت تأثیر قرار می‌گیرد، آسان است؛ چرا که وقتی یک قطره از دریا جدا می‌شود، دیگر نمی‌تواند عظمت و جلوه‌های دریا را داشته باشد و این جدایی برایش ننگ محسوب می‌شود.
کامرانی‌های دنیا کارگاه خودسری‌ست
با فضولی طبع چون خو کرد مرزا می‌شود
هوش مصنوعی: کامیابی‌های دنیوی مانند یک کارگاه است که در آن انسان به دلخواه خود عمل می‌کند و زمانی که ذاتش به دخالت در امور دیگران عادت کرد، به مقام و اعتبار می‌رسد.
پاس دل دارید کز پیچ و خم این کوهسار
نشئه بی‌پرواست اما کار مینا می‌شود
هوش مصنوعی: دل شما را پاس بدارید، زیرا این کوه‌ها با پیچ و خم‌هایشان، شما را به نشئگی و بی‌پروا بودن دعوت می‌کنند، اما در نهایت، کار مینا (محبت و زیبایی) انجام می‌شود.
پردهٔ فانوس می‌باشد شریک نور شمع
جسم در خورد صفای دل مصفا می‌شود
هوش مصنوعی: پردهٔ فانوس به عنوان همیار نور شمع در نظر گرفته می‌شود و در حقیقت، جسمی که در آن قرار دارد، باعث می‌شود دل پاک و واضحی شکل بگیرد.
نوبت موی سفید است از امل غافل مباش
صبح چون‌ گل ‌کرد حشر آرزوها می‌شود
هوش مصنوعی: زمانی که موهایمان سفید می‌شود، باید هوشیار باشیم و از آمال و آرزوها غافل نشویم؛ چون در صبح جدید، مثل گل شکفته، می‌توان به تحقق آرزوها امیدوار بود.
نقش نیرنگ جهان را جز فنا نقاش نیست
این بناها چون حباب از سیل برپا می‌شود
هوش مصنوعی: تنها چیزی که به نقش و تصویر این دنیا اهمیت می‌دهد، نابودی و فنا است. این سازه‌ها مانند حباب‌هایی هستند که بر اثر سیلاب شکل می‌گیرند و در نهایت از بین می‌روند.
حسن سعی‌، آیینه روشن می‌کند انجام را
ریشهٔ تاک است کآخر موج صهبا می‌شود
هوش مصنوعی: تلاش خوب و مؤثر، نتیجه‌ای روشن و مشخص به همراه دارد. همچون ریشه‌های درخت انگور که سرانجام به میوه‌ای شیرین و خوشبو تبدیل می‌شود.
زاهد از دل شوق تسبیح سلیمانی برآر
ای ز معنی بی‌خبر دین تو دنیا می‌شود
هوش مصنوعی: ای زاهد! دل خود را با شوق و محبت به یاد خدا پر کن و از تسبیح و ذکر فضیلت‌های سلیمان یاد کن. اگر تو از عمق معنی دین آگاه نباشی، تنها به ظاهر دنیا مشغول خواهی شد.
تنگی آفاق تا دل‌، دقت اوهام تست
از غبارت هرچه‌ گردد پاک‌، صحرا می‌شود
هوش مصنوعی: تا وقتی که دنیا بر دل آدمی تنگ است، تصورات او دچار ابهام و سردرگمی می‌شود و هنگامی که هر چیزی که او را پریشان می‌کند، از بین برود، مانند بیابان وسیع و باز می‌شود.
خلق را رو بر قفا صبح قیامت دیدنی‌ست
دی نمایان‌ست زان روزی‌ که فردا می‌شود
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مردم ظاهر را پشت به دنیا خواهند داشت و آنچه در آن روز به نمایش درمی‌آید، به روشنی مشخص خواهد شد؛ روزی که فردا خواهد آمد.
بس که مضمون‌های مکتوب محبت نازک است
خطش از برگشتن قاصد چلیپا می‌شود
هوش مصنوعی: محبت به قدری ظریف و حساس است که اگر پیغام‌های آن برگردند، به مانند خطی که بر روی چوب یا سنگ حکاکی شده آسیب می‌بیند و تغییر می‌کند.
زبن ندامتخانه بیرون رفتنت دشوار نیست
هرقدر دستی‌ که می‌سایی به هم پا می‌شود
هوش مصنوعی: خروج از خانه‌ی ندامت و توبه آسان است، هرچقدر هم که بخواهی خودت را نجات دهی، باز هم زحمتش به عهده‌ات است.
کرد بید‌ل ‌گفتگو ما را ز تمکین منفعل
قلقل آخر سرنگونی‌های مینا می‌شود
هوش مصنوعی: در گفتگوهای ما، بیدل به این نکته اشاره می‌کند که تسلیم شدن به تمایلات و احساسات می‌تواند در نهایت به فروریختن و نابودی منجر شود. این اشاره به شکنندگی و آسیب‌پذیری زیبایی‌ها و نعمت‌ها دارد که ممکن است به خاطر ناپایداری و بی‌ثباتی از دست بروند.

حاشیه ها

1397/08/29 01:10
safarisl

دربیت نهم ، به نظر پردهء فانوس درست باشد