گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۴۵

هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود
نیست ممکن‌که‌کندکاری و عاصی نشود
باخبر باش که نگذشته‌ای از عالم وهم
نقش فردای تو تا آینهٔ دی نشود
خون عشاق‌، وطن در رگ بسمل دارد
نیست این آب از آن چشمه‌ که جاری نشود
تا به‌ کی شبهه‌پرس حق و باطل بودن
مرد این محکمه آن است‌ که قاضی نشود
به هوس راحت جاوید زکف باخته‌ایم
شعله داغ است اگر مست ترقی نشود
بی‌تو بر لاله و گل چشم هوس نگشادم
که به رویم مژه برگردد و سیلی نشود
از بدآموزی تنهایی دل می‌ترسم
که دهی منصب آیینه و راضی نشود
آه از آن داغ‌ که خاکستر شوق‌آلودم
در غم سرو تو واسوزد و قمری نشود
تا به سیلاب فنا وانگذاری بیدل
باخبر باش‌که رخت تو نمازی نشود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود
نیست ممکن‌که‌کندکاری و عاصی نشود
هوش مصنوعی: زندگی باید به گونه‌ای باشد که آدمی در حالت خوب و آرامش به سر برد و در عین حال از شادی و سرخوشی غافل نشود. اگر هوش و تفکر درست کار نکند و انسان به عافیت نرسد، ممکن است دچار مشکلات و نافرمانی‌های بیشتری شود.
باخبر باش که نگذشته‌ای از عالم وهم
نقش فردای تو تا آینهٔ دی نشود
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که تو هنوز از دنیای خیال و تصور عبور نکرده‌ای؛ تا زمانی که تصویر آینده‌ات در آینه‌ی گذشته‌ات شکل نگیرد.
خون عشاق‌، وطن در رگ بسمل دارد
نیست این آب از آن چشمه‌ که جاری نشود
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عاشقانه، مانند خونی در رگ‌های وطن جریان دارد. اگر این عشق به درستی ابراز نشود، آب و چشمه‌ای که از آن جاری می‌شود، بی‌معنی خواهد بود.
تا به‌ کی شبهه‌پرس حق و باطل بودن
مرد این محکمه آن است‌ که قاضی نشود
هوش مصنوعی: تا کی باید در مورد حق و باطل مردان این دادگاه سوال کرد؟ آنچه اهمیت دارد این است که قاضی نشود.
به هوس راحت جاوید زکف باخته‌ایم
شعله داغ است اگر مست ترقی نشود
هوش مصنوعی: ما برای رسیدن به آرامش ابدی، همه چیز خود را از دست داده‌ایم. اگرچه زندگی پر از درد و رنج است، اما اگر ما سعی نکنیم که پیشرفت کنیم، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.
بی‌تو بر لاله و گل چشم هوس نگشادم
که به رویم مژه برگردد و سیلی نشود
هوش مصنوعی: بدون تو به لاله و گل نگاه نکردم و آرزویی نداشتم که بر جمالم چشم بیفکنند و دلتنگی برایم ایجاد شود.
از بدآموزی تنهایی دل می‌ترسم
که دهی منصب آیینه و راضی نشود
هوش مصنوعی: از جدایی و تنهایی می‌ترسم، زیرا ممکن است مقام و جایگاه خوبی به من داده شود، اما دلخواه نباشد و رضایت حاصل نشود.
آه از آن داغ‌ که خاکستر شوق‌آلودم
در غم سرو تو واسوزد و قمری نشود
هوش مصنوعی: دردی که در دل دارم همچون خاکستر شوقی است که در اندوه از حضور تو می‌سوزد و مانند قناری آواز نمی‌خواند.
تا به سیلاب فنا وانگذاری بیدل
باخبر باش‌که رخت تو نمازی نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که درگیر جلای زندگی هستی، بیدل، بدان که هیچ چیزی از تو نمی‌تواند به عنوان یک عبادت واقعی در نظر گرفته شود.

حاشیه ها

1398/05/16 01:08
سید ادیب

بیت تا بکی شبهه پرس.... چطور خوانده میشود؟

1399/11/05 18:02
احسان

شبهه پرست حق صحیح است