گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۴۱

فسون عیش‌، کدورت‌زدای ما نشود
نفس به خانهٔ آیینه‌ها، هوا نشود
قسم به دام محبت ‌که از خم زلفت
دل شکستهٔ ما چون شکن جدا نشود
خروش هر دو جهان گرد سرمه بیخته‌ای‌ست
تغافل تو مگر همّت‌آزما نشود
گشاد دل نتوان خواستن ز قطع امید
به ناخنی که بریدند عقده وا نشود
چنان به فقر ز دام تعلق آزادیم
که عرض جوهر ما نقش بوربا نشود
چه ممکن است رود داغ بندگی ز جبین
زمین فلک شود وآدمی خدا نشود
تقدس تو همان بی‌غبار پیدایی‌ست
گل بهار تو را رنگ رونما نشود
به ذوق گوشهٔ چشمی‌ست سرمه‌سایی شوق
غبار ما چه خیال است توتیا نشود
چو سبحه آنقدرم کوته است تار امید
که صد گره اگرش واکنی رسا نشود
به غیر سرکشی از ابلهان مجو بیدل
که نخل این چمن از بی‌بری دوتا نشود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فسون عیش‌، کدورت‌زدای ما نشود
نفس به خانهٔ آیینه‌ها، هوا نشود
هوش مصنوعی: زندگی خوشی‌های زیادی دارد، اما هیچ‌کدام نمی‌توانند غم و کدورت ما را از بین ببرند. در خانه‌ای که مملو از زیبایی و آینه‌های شفاف است، هیچ‌چیز به اندازهٔ تنفس در هوای آن آرامش‌بخش نخواهد بود.
قسم به دام محبت ‌که از خم زلفت
دل شکستهٔ ما چون شکن جدا نشود
هوش مصنوعی: به عشق و زیبایی تو قسم، که دل‌های شکسته ما هیچ‌گاه از زلف‌های تاب‌دار تو جدا نخواهد شد.
خروش هر دو جهان گرد سرمه بیخته‌ای‌ست
تغافل تو مگر همّت‌آزما نشود
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شور و هیاهویی که در دو جهان وجود دارد، به خاطر بی‌اعتنایی تو است. آیا همچنان تلاش نخواهی کرد تا این وضعیت تغییر کند؟
گشاد دل نتوان خواستن ز قطع امید
به ناخنی که بریدند عقده وا نشود
هوش مصنوعی: دلی که باز و گشاده است، نمی‌تواند از قطع امید چیز زیادی بخواهد؛ مانند اینکه اگر یک رشته را ببریم، نمی‌توانیم با یک ناخن، آن را دوباره به هم وصل کنیم.
چنان به فقر ز دام تعلق آزادیم
که عرض جوهر ما نقش بوربا نشود
هوش مصنوعی: ما از بند فقر آن‌چنان آزادیم که ماهیت ما تحت تاثیر آن قرار نمی‌گیرد و تغییر نمی‌کند.
چه ممکن است رود داغ بندگی ز جبین
زمین فلک شود وآدمی خدا نشود
هوش مصنوعی: آیا ممکن است انسان، در حالتی که از خاک است و به بندگی مشغول، به مقام خدایی برسد و آسمان را تحت تأثیر قرار دهد؟
تقدس تو همان بی‌غبار پیدایی‌ست
گل بهار تو را رنگ رونما نشود
هوش مصنوعی: قدسیت و زیبایی تو همانند گل بهاری است که همیشه زینت‌بخش و باصفاست و هیچ زنگاری نمی‌تواند آن را کدر کند.
به ذوق گوشهٔ چشمی‌ست سرمه‌سایی شوق
غبار ما چه خیال است توتیا نشود
هوش مصنوعی: نگاه خیره و شوقی که در گوشهٔ چشمی نهفته است، همانند سرمهره‌ای است که می‌تواند دل را شاد کند. اما غبار و غم‌های ما چه خیال‌هایی هستند که هرگز به حقیقت نخواهند پیوست.
چو سبحه آنقدرم کوته است تار امید
که صد گره اگرش واکنی رسا نشود
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که به اندازه‌ی کوتاه است رشته‌ی امید، که حتی اگر صد بار هم تلاش کنی تا گره‌های آن را باز کنی، به نتیجه نمی‌رسد و وضوح پیدا نمی‌کند. در واقع، اشاره به ناامیدی یا محدودیت در پیشرفت دارد.
به غیر سرکشی از ابلهان مجو بیدل
که نخل این چمن از بی‌بری دوتا نشود
هوش مصنوعی: به جز نافرمانی از نادانان چیزی را جز بیدلی نجوید؛ چرا که در این باغ، درخت نخل به خاطر بی‌میوه بودنش دو برابر نمی‌شود.