غزل شمارهٔ ۱۵۳۹
دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود
ز پافتادگیام ناله را عصا نشود
ز اشک راز محبت به دیده توفان کرد
دلگداخته آیینه تا کجا نشود
علاج خسته دلیها مجوز ز طبع درشت
که نرم تا نشود سنگ مومیا نشود
بیان اگر همه مضروف خامشی باشد
چه ممکن است که پامال مدعا نشود
ز چرب و خشک به هر استخوان سراغی هست
هما وگر نه چرا مایل گدا نشود
به پیری آنکه دل از شوخی هوس برداشت
به راستی که خجالتکش عصا نشود
جنون چشم ترا دستگاه شوری نیست
که سرمه در نظرش بالد و صدا نشود
ازبن ستمکده سامان رنگ پیدایی
خجالتیست که یا رب نصیب ما نشود
به سعی بیاثری نچنان پرافشان باش
که شبنمت گرهء خاطر هوا نشود
دل شکفته ندارد سراغ جمعیت
بر این گره قدری جهد کن که وانشود
به دود وهم گر از چرخ بگذرم بیدل
دماغ نیستی شعلهام رسا نشود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود
ز پافتادگیام ناله را عصا نشود
هوش مصنوعی: دلیل اینکه من احساس بزرگی و ارزشمندی میکنم، این است که تلاش ناکافی من باعث نمیشود که از شکست و زمینخوردگیام ناامید شوم و غم و نالهام به کمک و حمایت تبدیل نشود.
ز اشک راز محبت به دیده توفان کرد
دلگداخته آیینه تا کجا نشود
هوش مصنوعی: از اشکهای تو که نماد عشق است، دل سوختهام به حالت طوفانی تبدیل شده است، آیا این نمایانگر حقیقت جاودانهای نیست؟
علاج خسته دلیها مجوز ز طبع درشت
که نرم تا نشود سنگ مومیا نشود
هوش مصنوعی: برای آرامش دلهای خسته و دلشکسته، باید ویژگیهای سخت را نرم کرد. اگر چیزی سخت باشد، نمیتوان آن را به آسانی تغییر داد یا به حالت مطلوب درآورد.
بیان اگر همه مضروف خامشی باشد
چه ممکن است که پامال مدعا نشود
هوش مصنوعی: اگر تمام سخنان تنها در سکوت و خاموشی نهفته باشد، چگونه ممکن است که خواستهها و آرزوها زیر پا نروند؟
ز چرب و خشک به هر استخوان سراغی هست
هما وگر نه چرا مایل گدا نشود
هوش مصنوعی: از هر استخوانی نشانهای از خواهر یا برادر وجود دارد؛ اگر نبود، چطور ممکن است کسی به گدا متمایل شود؟
به پیری آنکه دل از شوخی هوس برداشت
به راستی که خجالتکش عصا نشود
هوش مصنوعی: کسی که در پیری از بازیهای عشق فاصله بگیرد، واقعاً نباید از عصا استفاده کردن احساس خجالت کند.
جنون چشم ترا دستگاه شوری نیست
که سرمه در نظرش بالد و صدا نشود
هوش مصنوعی: دیوانگی چشم تو، مانند آهنگی نیست که سرمه را در چشم به وجود آورد و صدایش به گوش برسد.
ازبن ستمکده سامان رنگ پیدایی
خجالتیست که یا رب نصیب ما نشود
هوش مصنوعی: در دل ظلمت و جفا، نشانهای از رنگ و رونق وجود دارد که نکند ما به آن دسترسی پیدا نکنیم.
به سعی بیاثری نچنان پرافشان باش
که شبنمت گرهء خاطر هوا نشود
هوش مصنوعی: به طوری تلاش کن که تأثیر مثبتی بر دیگران بگذاری و آنقدر درخشان باش که مشکلات و ناراحتیهای دنیا نتوانند تو را تحت تأثیر قرار دهند.
دل شکفته ندارد سراغ جمعیت
بر این گره قدری جهد کن که وانشود
هوش مصنوعی: دل شاد و باز نمیتواند به دنبال جمعیت و شلوغی باشد؛ بنابراین کمی تلاش کن تا این گره و مشکل باز شود.
به دود وهم گر از چرخ بگذرم بیدل
دماغ نیستی شعلهام رسا نشود
هوش مصنوعی: اگر از دود وهم بگذرم و از چرخ فلک دور شوم، بیدل، دردی که در دل دارم، شعلهام آنقدر بلند نیست که بتواند به دیگران برسد.