غزل شمارهٔ ۱۵۳۳
دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود
نسخه بردارند چندان کاین ورق دفتر شود
ناز دارد رشتهٔ آشفتگیهای نیاز
زلف معشوق است کار من اگر ابتر شود
محوگردیدن سراپای مرا آیینهکرد
چون نگه درحیرت افتد عالم دیگر شود
تا دهد هر ذره من عرض حسرتنامهای
این کف خاکی که دارم کاش مشتی پر شود
ای فلک از مشت خاک من برانگیزان غبار
شاید این ننگ هیولا قابل پیکر شود
با نسب محتاج نبود صاحب کسب و کمال
بینیاز از بحر گردد قطره چون گوهر شود
سبحهداران پر جنونپیمای بیکیفیتند
جاده این کاروان یارب خط ساغر شود
همچو عکس زنگی از آیینه میگردد عیان
بر رخ ویرانهام مهتاب اگر چادر شود
نیست غیر از وعظ خاموشی ز فریادم بلند
همچو نی گر بند بندم پایهٔ منبر شود
بیخموشی نیست ممکن پاس تمکین داشتن
موج درگوهرخزد هرجا نفس لنگرشود
بیدل آدم باش فکر راکب و مرکوب چیست
از هوس تا کی کسی پالان گاو و خر شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۲: در بیابانی که سعی بیخودی رهبر شودغزل شمارهٔ ۱۵۳۴: طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود
نسخه بردارند چندان کاین ورق دفتر شود
هوش مصنوعی: دل انسانها مانند آینهای است که روح یکدیگر را منعکس میکند و به همین دلیل، هر یک از آنها میتوانند از دیگری الهام بگیرند و تجربیات هم را درک کنند. این تبادل احساسات و تجربیات باعث میشود که زندگی مانند یک دفتر پر از نوشتههای زیبا و تاثیرگذار گردد.
ناز دارد رشتهٔ آشفتگیهای نیاز
زلف معشوق است کار من اگر ابتر شود
هوش مصنوعی: رشتهٔ پیچیدگیهای خواستهها و نیازها، همچون زلفهای معشوق، زیبایی و جذابیتی دارد. اما اگر تلاشهای من بینتیجه بماند، کار من ناقص و ناتمام خواهد بود.
محوگردیدن سراپای مرا آیینهکرد
چون نگه درحیرت افتد عالم دیگر شود
هوش مصنوعی: وقتی به من نگاه میکنند، تمام وجودم مانند آینهای میشود که همه چیز را منعکس میکند و در آن لحظه، بیننده به قدری متحیر میشود که به دنیای دیگری میرود.
تا دهد هر ذره من عرض حسرتنامهای
این کف خاکی که دارم کاش مشتی پر شود
هوش مصنوعی: هر ذره از وجود من میخواهد احساسات و حسرتهایش را به نمایش بگذارد. این خواسته از خاکی که دارم برمیآید و آرزو میکنم ای کاش کمی از آن پر شود.
ای فلک از مشت خاک من برانگیزان غبار
شاید این ننگ هیولا قابل پیکر شود
هوش مصنوعی: ای آسمان، از خاک من غباری بلند کن، شاید این ننگ که به شکل هیولا درآمده، قابل تحمل شود.
با نسب محتاج نبود صاحب کسب و کمال
بینیاز از بحر گردد قطره چون گوهر شود
هوش مصنوعی: انسان برای رسیدن به کمال و موفقیت، به ریشه و نسب خود احتیاجی ندارد. همانطور که یک قطره آب وقتی به گوهر تبدیل میشود، دیگر به سرچشمه خود وابسته نیست، بلکه ارزش و اعتبار خود را پیدا میکند.
سبحهداران پر جنونپیمای بیکیفیتند
جاده این کاروان یارب خط ساغر شود
هوش مصنوعی: عابران شیدا و عاشق با خصلتهای ناپایدار و نادیده در این مسیر زندگی گام برمیدارند. ای کاش این سفر به دور از مشکلات و دردسرها باشد و به میخانه و شادی منتهی شود.
همچو عکس زنگی از آیینه میگردد عیان
بر رخ ویرانهام مهتاب اگر چادر شود
هوش مصنوعی: اگر مهتاب بر روی ویرانهام چادر بپوشد، مانند تصویری از زنگی که در آینه ظاهر میشود، آشکار خواهد شد.
نیست غیر از وعظ خاموشی ز فریادم بلند
همچو نی گر بند بندم پایهٔ منبر شود
هوش مصنوعی: تنها چیزی که باقی مانده، پند و نصیحتی است که از سکوت من ناشی میشود، همانطور که صدای نی به بلندای فریاد خود میرسد. اگر من به بند بیفتم، پایهٔ منبر تبدیل میشود.
بیخموشی نیست ممکن پاس تمکین داشتن
موج درگوهرخزد هرجا نفس لنگرشود
هوش مصنوعی: سکوت و بیحرفی نمیتواند مانع از این باشد که موج و هیجان درون در مقابل سختیها و مشکلات تسلیم نشود. هر جا که نفس و زندگی متوقف شود، قدرت و توانمندی نیز در آن مکان کاهش مییابد.
بیدل آدم باش فکر راکب و مرکوب چیست
از هوس تا کی کسی پالان گاو و خر شود
هوش مصنوعی: انسان باید مانند بیدل و حساس باشد و به این فکر کند که هدف و وسیلهاش چیست. از هوس و آرزوهای زودگذر چه فایدهای میبرد و چرا باید مانند یک گاو یا الاغ در قید و بند چنین خواستههایی باقی بماند؟