گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲۹

آه نومیدم‌ کجا تأثیر من پیدا شود
خاک‌گردم تا نشان تیر من پیدا شود
صدگلو بندد جنون چون حلقه در پهلوی هم
تا صدای بسمل از زنجیر من پیدا شود
رنگها گم‌ کرده‌ام در خامهٔ نقاش عجز
خارپایی‌ گر کشی تصویر من پیدا شود
چون حیا شوخی ندارد جوهر ایجاد من
بر عرق زن تا گل تعمیر من پیدا شود
نیست جز قطع تعلق حسرت عریانی‌ام
جوهری‌ می‌خواهم‌ از شمشیر من پیدا شود
در کتاب اعتبارم یکقلم حرف مگوست
گر نفس دزدد کسی تقریر من پیدا شود
می‌گذارد بر دماغ یک جهان معنی قدم
لغزشی ‌کز خامهٔ تحریر من پیدا شود
صفحهٔ‌ کاغذ ندارد تاب جولان شرار
آه از آن دشتی‌کزو نخجیر من پیدا شود
بوتهٔ دیگر نمی‌خواهدگداز وهم و ظن
می به ساغر ریز تا اکسیر من پیدا شود
در خیال او بهار افسانه‌ای سر کرده‌ام
با‌ش تا خواب ‌گل از تعبیر من پیدا شود
عمرها شد بیدل احرام صبوحی بسته‌ام
کو خط پیمانه تا شبگیر من پیدا شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه نومیدم‌ کجا تأثیر من پیدا شود
خاک‌گردم تا نشان تیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: ناله‌ و اندوه من کجا تأثیری خواهد داشت؟ به قدری در غم فروافتاده‌ام که می‌خواهم خاک شوم تا اثر خنجر زخم‌هایم نمایان گردد.
صدگلو بندد جنون چون حلقه در پهلوی هم
تا صدای بسمل از زنجیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: جنون مانند حلقه‌ای که در کنار هم قرار گرفته، صد گلو را می‌بندد تا صدای دردناک من از زنجیرهای این وضعیت شنیده شود.
رنگها گم‌ کرده‌ام در خامهٔ نقاش عجز
خارپایی‌ گر کشی تصویر من پیدا شود
هوش مصنوعی: من رنگ‌ها را در دستان نقاش گم کرده‌ام و اگر او به درستی تصویر من را بکشد، شاید نشان مرا پیدا کند.
چون حیا شوخی ندارد جوهر ایجاد من
بر عرق زن تا گل تعمیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: وقتی که حیا در کار باشد، شوخی و بی‌مبالاتی جایی ندارد. برای اینکه ذات و وجود من به زیبایی شکوفا شود، باید به تلاش و زحمت پرداخته و مانند عرق عرق‌ریزان، سختی‌ها را تحمل کنم تا به کمال و زیبایی برسم.
نیست جز قطع تعلق حسرت عریانی‌ام
جوهری‌ می‌خواهم‌ از شمشیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: تنها چیزی که می‌خواهم، جدا شدن از حسرت و تعلقات دنیوی است. می‌خواهم از طریق قدرت و اراده‌ام، به چیز ارزشی دست پیدا کنم.
در کتاب اعتبارم یکقلم حرف مگوست
گر نفس دزدد کسی تقریر من پیدا شود
هوش مصنوعی: در نوشته‌هایم چیزی از اعتبار و شخصیت من وجود ندارد؛ اگر کسی بی‌اجازه و به شکل نامناسبی صدای من را ضبط کند، آثار من نمایان خواهد شد.
می‌گذارد بر دماغ یک جهان معنی قدم
لغزشی ‌کز خامهٔ تحریر من پیدا شود
هوش مصنوعی: از برکت قلم من، جهانی از معانی شکل می‌گیرد و این به خاطر لحظه‌ای سُر خوردن و ناپایداری است که بر روی نوک بینی به نمایش درمی‌آید.
صفحهٔ‌ کاغذ ندارد تاب جولان شرار
آه از آن دشتی‌کزو نخجیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: این خط بیانگر این است که کاغذ نمی‌تواند شعله‌های آتش را تحمل کند و در دشت وسیع، جایی وجود ندارد که آثار من از آنجا نمایان شود. به نوعی، اشاره به ناپایداری و زودگذر بودن نوشته‌ها دارد و اینکه انسان‌ها نمی‌توانند احساسات و وجود خود را به طور دائم در جایی ثبت کنند.
بوتهٔ دیگر نمی‌خواهدگداز وهم و ظن
می به ساغر ریز تا اکسیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: دیگر نیازی به افکار گمراه‌کننده و شک و تردید نیست، بگذار که شگفتی و راز وجودم برملا شود و ذاتی حقیقی‌ام نمایان گردد.
در خیال او بهار افسانه‌ای سر کرده‌ام
با‌ش تا خواب ‌گل از تعبیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: من در خیال او بهاری خیالی و داستانی را ساخته‌ام تا خواب گل به واقعیت تبدیل شود و نشان‌دهنده احساسات من گردد.
عمرها شد بیدل احرام صبوحی بسته‌ام
کو خط پیمانه تا شبگیر من پیدا شود
هوش مصنوعی: سالیان زیادی گذشته و من با احتیاط و دور از هر بی‌خبری در حال گذران عمر هستم. از کجا می‌توانم نشانه‌ای از می‌نوشی بیابم تا شب به من نشان داده شود؟