گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲۲

با این خرام ناز اگر آن مست می‌رود
رنگ حنا به حیرتش از دست می‌رود
کسب کمال آینه‌دار فروتنی‌ست
موج‌ گهر ز شرم غنا پست می‌رود
خلق جنون تلاش همان بر امید پوچ
هرچند سعی پیش نرفته‌ست می‌رود
آسودگی چو ریگ روانم چه ممکن است
پای طلب‌ گر آبله هم بست می‌رود
خواهی به سیر لاله و خواهی به گشت‌ گل
با دامن تو هرکه نپیوست می‌رود
اشکم به رنگ سیل ‌در این دشت عمرهاست
بیتاب آن غبار که ننشست می‌رود
بیکار نیست دور خرابات زندگی
هرکس ز خویش‌ تا تا نفسی هست می رود
تا کی به ‌گفتگو شمری فرصتی‌که نیست
ای بی‌نصیب ماهی‌ات از شست می‌رود
بیدل دگر تظلم حرمان‌ کجا برم
من جراتی ندارم و او مست می‌رود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با این خرام ناز اگر آن مست می‌رود
رنگ حنا به حیرتش از دست می‌رود
هوش مصنوعی: اگر کسی با این ناز و زیبایی راه برود، آن شخص مست و مدهوشی که به تماشای اوست، از شدت حیرت و شگفتی به طور ناخواسته رنگ حنای خود را فراموش می‌کند و غرق در شوک می‌شود.
کسب کمال آینه‌دار فروتنی‌ست
موج‌ گهر ز شرم غنا پست می‌رود
هوش مصنوعی: کسب فضیلت و کمال به مانند آینه‌ای است که نشان‌دهنده تواضع و فروتنی است. در حالی که زیبایی و ثروت ممکن است انسان را به خودغرضی و غرور بکشاند، شخصیتی که از آن شرم داشته باشد، به سوی کمال و رشد پیش می‌رود.
خلق جنون تلاش همان بر امید پوچ
هرچند سعی پیش نرفته‌ست می‌رود
هوش مصنوعی: بعضی از مردم به خاطر امیدهای نامحتمل و بی‌پایه، تلاش می‌کنند و حتی اگر تلاش‌هایشان به نتیجه نرسد، همچنان به ادامه دادن ادامه می‌دهند.
آسودگی چو ریگ روانم چه ممکن است
پای طلب‌ گر آبله هم بست می‌رود
هوش مصنوعی: آسودگی و آرامش برای من مانند ریگ در جریانی است که نمی‌توانم به راحتی به آن دست یابم. در حالی که در جستجوی کمال و خواسته‌هایم هستم، حتی اگر درد و رنج هم داشته باشم، باید به پیش بروم.
خواهی به سیر لاله و خواهی به گشت‌ گل
با دامن تو هرکه نپیوست می‌رود
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در زیبایی‌های طبیعت گردش کنی و از گل و لاله لذت ببری، هر کسی که به تو نپیوندند و در این سفر همراهیت نکند، مجبور است برود.
اشکم به رنگ سیل ‌در این دشت عمرهاست
بیتاب آن غبار که ننشست می‌رود
هوش مصنوعی: من lágrimas de حسرت را مثل سیل می‌بینم که در این دشت زندگی آرام و بی‌پاسخ به دنبال غباری است که هیچ‌گاه فرونمی‌نشیند و همچنان در حال حرکت است.
بیکار نیست دور خرابات زندگی
هرکس ز خویش‌ تا تا نفسی هست می رود
هوش مصنوعی: زندگی هر کسی در این دنیای پرهیاهو بی‌فایده نیست و هرکس تا زمانی که نفس می‌کشد، به راه خود ادامه می‌دهد.
تا کی به ‌گفتگو شمری فرصتی‌که نیست
ای بی‌نصیب ماهی‌ات از شست می‌رود
هوش مصنوعی: به چه مدت می‌خواهی به بحث و گفتگو ادامه دهی وقتی که فرصتی در کار نیست؟ ای کسی که از نعمت‌ها محروم هستی، وقتت به سرعت در حال گذر است.
بیدل دگر تظلم حرمان‌ کجا برم
من جراتی ندارم و او مست می‌رود
هوش مصنوعی: من از بی‌عدالتی و فقدان فرصت‌ها به کجا بروم؟ جرأت رفتن ندارم و او به راحتی در حالت مستی در گذر است.