غزل شمارهٔ ۱۵۲۰
تا مه نوبر فلک بالگشا میرود
در نظرم رخش عمر نعلنما میرود
خواه نفس فرضکن خواه غبار هوس
نی سحراست ونه شام سیل فنا میرود
قطع نفس تا بجاست خاک همین منزلیم
شمع رهش زیر پاست سعی کجا میرود
نشو و نماگفتگوست در چمن احتیاج
رو به فلک یکقلم دست دعا میرود
قافلهٔ عجز و باز حکم به هر سو بتاز
عالم واماندگیست آبلهها میرود
سجده نمیخواهدت زحمت جهد قدم
چون سرت افتاد پیش نوبت پا میرود
زبن همه باغ و بهاردست بهم سودهگیر
فرصت رنگ حنا از کف ما میرود
در چمن اعتبارگر همه سیر دل است
چشم نخواهی گشود عرض حیا میرود
هرزهخرام است و هم بیهدهتازست فکر
هیچکس آگاه نیست آمده یا میرود
موسم ییری رسید آنهمه بر خود مبال
روزبه فصل شتا غنچه قبا میرود
هیأت شمعند خلق ساز اقامت کراست
پا اگر فشردهاند سر به هوا میرود
تا بهکجا بایدم ماتم خود داشتن
با نفسم عمرهاست آب بقا میرود
مقصد و مختار شوق کعبه و بتخانه نیست
بیسبب و بیطلب دل همه جا میرود
اینک به خود چیدهایم فرصت ناز و نیاز
دلبر ما یک دوگام پا به حنا میرود
هرچهگذشت از نظر نیست برون از خیال
بیدل ازین دامگاه رفته کجا میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۹: جاییکه سعی حرص جنونآفرین دودغزل شمارهٔ ۱۵۲۱: هر که آمد در جان بیکستر از ما میرود
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا مه نوبر فلک بالگشا میرود
در نظرم رخش عمر نعلنما میرود
هوش مصنوعی: تا ماه جدید و زیبا در آسمان در حال ظهور است، در ذهن من نیز عمرم همچون اسبی که پاهایش را در نعلزنی نمایان کرده، در حال گذر است.
خواه نفس فرضکن خواه غبار هوس
نی سحراست ونه شام سیل فنا میرود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو میتوانی نفس را به عنوان یک چیز واقعی در نظر بگیری یا آن را به عنوان یک خیال و آرزو ببینی. در اینجا به نوعی میگوید که در زندگی، مانند فصل بهار که گلها تازه میشوند، نباید به وسوسهها و دلبستگیهای موقتی توجه کرد، زیرا همه چیز در نهایت به فنا میرود.
قطع نفس تا بجاست خاک همین منزلیم
شمع رهش زیر پاست سعی کجا میرود
هوش مصنوعی: تنفس را متوقف کن تا وقتی که هنوز خاک این منزل وجود دارد. شمع راه او در زیر پاست، پس تلاش کجا میرود؟
نشو و نماگفتگوست در چمن احتیاج
رو به فلک یکقلم دست دعا میرود
هوش مصنوعی: در چمن، گفتگو و رشد و شکوفایی به جریان است و نیازمندیها به سمت آسمان میرود؛ دعای یک دست برمیخیزد.
قافلهٔ عجز و باز حکم به هر سو بتاز
عالم واماندگیست آبلهها میرود
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به وضعیتی است که در آن عجز و ناکامی همه جا را در مینوردد و دنیای پر از ناتوانی است. مشکلات و دردهای ناشی از این ناتوانی به شدت در حال گسترش است و احساس ناامیدی و کمتوانی در جامعه حاکم است.
سجده نمیخواهدت زحمت جهد قدم
چون سرت افتاد پیش نوبت پا میرود
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خداوند، نیازی به تلاش و زحمت زیاد نیست، بلکه زمانی که خود را در برابر او قرار دهی و به او توسل کنی، قدمهای تو به سمت او خواهد رفت.
زبن همه باغ و بهاردست بهم سودهگیر
فرصت رنگ حنا از کف ما میرود
هوش مصنوعی: از تمام باغ و بهار، فرصت را غنیمت شمار، زیرا رنگ حنای ما دستخوش تغییر میشود و از دست میرود.
در چمن اعتبارگر همه سیر دل است
چشم نخواهی گشود عرض حیا میرود
هوش مصنوعی: در باغی که پر از زیبایی و سرزندگی است، دلها شاد و راحتاند و از شادی در حال پروازند. در این حال، اگر چشم به این زیباییها نداشته باشی، حیا و ملاحظه از میان خواهد رفت.
هرزهخرام است و هم بیهدهتازست فکر
هیچکس آگاه نیست آمده یا میرود
هوش مصنوعی: فردی بیهدف و بدون مقصود در حال حرکت است و هیچکس از وضعیت او اطلاعی ندارد که آیا در حال آمدن است یا رفتن.
موسم ییری رسید آنهمه بر خود مبال
روزبه فصل شتا غنچه قبا میرود
هوش مصنوعی: زمان رسیدن فصل بهار فرا رسیده و باید به خود نبالید و مغرور نشوید؛ زیرا فصل گرما (تابستان) هم به زودی میآید و گلها و زیباییها از بین خواهند رفت.
هیأت شمعند خلق ساز اقامت کراست
پا اگر فشردهاند سر به هوا میرود
هوش مصنوعی: مردم مانند شمع هستند؛ هر چه بیشتر فشار به آنها بیاوری، به همان اندازه بیشتر به آسمان پرواز میکنند.
تا بهکجا بایدم ماتم خود داشتن
با نفسم عمرهاست آب بقا میرود
هوش مصنوعی: من نمیدانم تا چه زمانی باید به سوگ و غم خود ادامه دهم، زیرا عمرم گذشته و روز به روز زندگیام در حال رفتن است.
مقصد و مختار شوق کعبه و بتخانه نیست
بیسبب و بیطلب دل همه جا میرود
هوش مصنوعی: محل و هدف دل تنها مکانهای مقدس یا معابد نیست، بلکه به دلیل علاقه و بیدلیلی، دل هرجا که بخواهد میرود.
اینک به خود چیدهایم فرصت ناز و نیاز
دلبر ما یک دوگام پا به حنا میرود
هوش مصنوعی: در حال حاضر، ما فرصتی را برای ابراز عشق و محبت به محبوبمان فراهم کردهایم و او با زیباترین حالتها و با ناز و لطافت قدم برمیدارد.
هرچهگذشت از نظر نیست برون از خیال
بیدل ازین دامگاه رفته کجا میرود
هوش مصنوعی: هر چه که گذشته، دیگر قابل دیدن نیست و در خیال نمیگنجد. بیدل از این جایگاه رها شده و نمیدانیم به کجا میرود.