غزل شمارهٔ ۱۵۱۷
به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود
خیال هستی موهوم سکتهخوانی بود
چه رنگها که ندادم به بادپیمایی
بهار شمع در این انجمن خزانی بود
نیافت عشق جفاپیشه قابل ستمی
همیشه بسمل این تیغ امتحانی بود
هنوزآن پری ازسنگ فرق شیشه نداشت
که دل شررکده ی چشمک نهانی بود
بهکام دل نگشودیم بال پروازی
چو رنگ، هستی ما گرد پرفشانی بود
پس از غبار شدن گشت اینقدر معلوم
که بار ما همه بر دوش ناتوانی بود
به خاک راه تو یکسان شدیم و منفعلیم
که سجده نیز درین راه سرگردانی بود
طراوت گل اظهار شبنمی میخواست
ز خجلت آب نگشتن چه زندگانی بود
علم به هرزهدرایی شدیم ازین غافل
که صد کتاب سخن محو بیزبانی بود
تلاش موج درتن بحر هیچ پیش نرفت
گهر دمیدن ما پاس بیکرانی بود
جهان گذرگه آیینه است و ما نفسیم
تو هم چو ما نفسی باش اگر توانی بود
فریب معرفتی خورده بود بیدل ما
چو وارسید یقینها همه گمانی بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۶: بهکویدوستکه تکلیف بینشانی بودغزل شمارهٔ ۱۵۱۸: چون آب روان پر مگذر بیخبر از خود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود
خیال هستی موهوم سکتهخوانی بود
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند یک نثر یا نظم است که تمام آن تحت تأثیر جریان زندگی و تفکر درباره وجود و هستی میگذرد. اما در این میان، توهم و تصورات غلط از واقعیت باعث میشود که این زندگی با وقفهها و گسستهایی همراه باشد.
چه رنگها که ندادم به بادپیمایی
بهار شمع در این انجمن خزانی بود
هوش مصنوعی: در این روزهای بهاری، چه رنگها و زیباییهایی را که برای پرواز در باد فدای شمعی در این جمع متلاطم پاییزی نکردم.
نیافت عشق جفاپیشه قابل ستمی
همیشه بسمل این تیغ امتحانی بود
هوش مصنوعی: عشق به کسی که بیوفاست نمیرسد و همیشه مورد ظلم قرار میگیرد. این وضعیت مانند زخم عمیق و دردناکی است که مدام در حال آزمایش و سنجش است.
هنوزآن پری ازسنگ فرق شیشه نداشت
که دل شررکده ی چشمک نهانی بود
هوش مصنوعی: هنوز آن دختر زیبا مانند شیشه شکننده بود و دلش پر از رازهای پنهانی بود که در چشمانش نمایان میشد.
بهکام دل نگشودیم بال پروازی
چو رنگ، هستی ما گرد پرفشانی بود
هوش مصنوعی: ما به آرزوهایمان نرسیدیم و نتوانستیم اوج بگیریم، زیرا زندگی ما تنها به زیبایی و جلوهگری و گذران گذشت.
پس از غبار شدن گشت اینقدر معلوم
که بار ما همه بر دوش ناتوانی بود
هوش مصنوعی: بعد از اینکه شرایط سختی پیش آمد و غبارها نشسته شد، مشخص شد که تمام بار مشکلات و مسئولیتها بر دوش ناتوانی ما بوده است.
به خاک راه تو یکسان شدیم و منفعلیم
که سجده نیز درین راه سرگردانی بود
هوش مصنوعی: ما در این مسیر به یک اندازه خاکی و ناتوان هستیم، حتی سجده کردن نیز در این راه گم شده و بیهدف است.
طراوت گل اظهار شبنمی میخواست
ز خجلت آب نگشتن چه زندگانی بود
هوش مصنوعی: گل برای نشان دادن طراوت و زیبایی خود به شبنم نیاز داشت، اما به دلیل شرم و خجالت آب نتوانست به زندگی ادامه دهد.
علم به هرزهدرایی شدیم ازین غافل
که صد کتاب سخن محو بیزبانی بود
هوش مصنوعی: ما به بیهودهگویی و عدم توجه به حقیقتهای مهم دچار شدهایم، در حالی که بسیاری از کتابها و سخنان ارزشمند به دلیل عدم فهم و بیان درست، نادیده گرفته شدهاند.
تلاش موج درتن بحر هیچ پیش نرفت
گهر دمیدن ما پاس بیکرانی بود
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش موج در دریا هیچگاه به جایی نمیرسد، اما دمیدن ما بهعنوان گوهری در این بیکرانی، ارزشمند است.
جهان گذرگه آیینه است و ما نفسیم
تو هم چو ما نفسی باش اگر توانی بود
هوش مصنوعی: جهان مانند آینهای است که ما در آن انعکاس داریم و هر کدام از ما نیز به نوعی وجود داریم. اگر میتوانی، همانند ما زندگی کن و با همین روحیه به جلو برو.
فریب معرفتی خورده بود بیدل ما
چو وارسید یقینها همه گمانی بود
هوش مصنوعی: بیدل ما به فریب معرفت دچار شده بود، زیرا وقتی به یقینها رسید، متوجه شد همه آنها فقط گمان بودند.
حاشیه ها
1396/07/20 02:10
که سجده ! دراین راه ؛ سرگرانی بود...
صحیح می نماید
1396/07/20 02:10
که سجده نیز، دراین راه سرگرانی بود...
1396/07/20 02:10
نیز