غزل شمارهٔ ۱۵۰۹
بسکه در ساز صفاکیشان حیا خوابیده بود
موی چینی رشته بست اما صدا خوابیده بود
کس به مقصد چشم نگشود از هجوم ما و من
کاروان در گرد آواز درا خوابیده بود
ای مکافات عمل پر بیخبر طیگشت عمر
در وداع هر نفس صبح جزا خوابیده بود
با همه عبرت زتوفیق طلب ماندیم دور
چشم مالیدیم اما پای ما خوابیده بود
ما گمان آگهی بردیم ازبن بیدانشان
ورنه عالم یک قلم مژگانگشا خوابیده بود
عمرها شد انفعال غفلت از دل میکشیم
این ستمگر ساعتی از ما جدا خوابیده بود
سرکشی کردیم از این غافل که آثار قبول
در تواضع خانهٔ قد دوتا خوابیده بود
زندگی افسانهٔ نیرنگ مژگان که داشت
هرکه را دیدم درین غفلت سرا خوابیده بود
فتنهخویی از تکلف کرد بیدارم به پا
چون منی در سایهٔ برگ حنا خوابیده بود
همت قانع فریب راحت از مخمل نخورد
لاغری از پهلویم بر بوریا خوابیده بود
سخت بیدردانه جستیم از حضور آبله
هر قدم چشم تری در زبر پا خوابیده بود
آگهی توفان غفلت ریخت بیدل بر جهان
عالمی بیدار بود این فتنه تا خوابیده بود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۸: هرکه را دیدم ز لاف ما و من شرمنده بودغزل شمارهٔ ۱۵۱۰: شب که در یادت سراپایم زبان ناله بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسکه در ساز صفاکیشان حیا خوابیده بود
موی چینی رشته بست اما صدا خوابیده بود
هوش مصنوعی: به خاطر نغمههای دلنشین و زیبای آنها، عفت و شرم به خواب رفته بود. اما در این میان، صدایی وجود داشت که خواب را از آن دور کرده بود.
کس به مقصد چشم نگشود از هجوم ما و من
کاروان در گرد آواز درا خوابیده بود
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست به مقصد خود برسد، چون در اثر حملهی خودپسندی و Ego، کاروانی که در حال حرکت بود، در گرد آواز یک درویش خوابش برده بود.
ای مکافات عمل پر بیخبر طیگشت عمر
در وداع هر نفس صبح جزا خوابیده بود
هوش مصنوعی: ای نتیجه عمل، تو بیخبر از گذر عمر هستی؛ هر لحظه از زندگی، گویی صبح جزا خوابیده است و انسان باید منتظر نتیجه کارهایش باشد.
با همه عبرت زتوفیق طلب ماندیم دور
چشم مالیدیم اما پای ما خوابیده بود
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در تلاش بودیم که از تجربیات دیگران درس بگیریم و موفقیت را جستجو کنیم، ولی در نهایت در حالت رکود و بیحرکتی باقی ماندیم. هرچند که به دنبال چیزهای ارزشمند بودیم، اما توانایی قدم برداشتن را نداشتیم.
ما گمان آگهی بردیم ازبن بیدانشان
ورنه عالم یک قلم مژگانگشا خوابیده بود
هوش مصنوعی: ما فکر میکردیم که از حقیقت اطرافمان آگاهیم، در حالی که اگر تنها یک نگاه به عمیقترین واقعیتها میکردیم، میفهمیدیم که بزرگترین رازها هنوز در خواب و فراموشی قرار دارند.
عمرها شد انفعال غفلت از دل میکشیم
این ستمگر ساعتی از ما جدا خوابیده بود
هوش مصنوعی: ما سالهای زیادی در بیخبری و غفلت گذراندهایم، حالا داریم از دل خود این ظلم بزرگ را که ما را از خود دور کرده، دور میزنیم. این ظلم از ما جدا شده و در خواب به سر میبرد.
سرکشی کردیم از این غافل که آثار قبول
در تواضع خانهٔ قد دوتا خوابیده بود
هوش مصنوعی: ما دچار سرکشی شدیم و غافل از این بودیم که نشانههای پذیرش و قبول در سادگی و تواضع نهفته بود.
زندگی افسانهٔ نیرنگ مژگان که داشت
هرکه را دیدم درین غفلت سرا خوابیده بود
هوش مصنوعی: زندگی همچون قصهای است که در آن چشمان فریبندهای وجود دارد و هر کسی را که دیدهام در این دنیای پر از غفلت خواب آلود یافتهام.
فتنهخویی از تکلف کرد بیدارم به پا
چون منی در سایهٔ برگ حنا خوابیده بود
هوش مصنوعی: فتنهانگیزی باعث شد تا بیدار شوم، همانطور که من در سایهٔ درخت حنا خوابیده بودم.
همت قانع فریب راحت از مخمل نخورد
لاغری از پهلویم بر بوریا خوابیده بود
هوش مصنوعی: تلاش و اراده من به راحتی و آسایش قانع نمیشود و از زحمت و سختی که کشیدم، لاغری و ضعف به سراغم آمده است. در کنار این دشواریها، من بر روی یک قالی ساده دراز کشیدهام.
سخت بیدردانه جستیم از حضور آبله
هر قدم چشم تری در زبر پا خوابیده بود
هوش مصنوعی: در تلاش بودیم که از درد و رنج ناشی از حضور بیماری آبله دوری کنیم، اما هر قدمی که برمیداشتیم، احساس میکردیم که چشمهای اشکبار بر روی زمین خوابیدهاند و ما را همراهی میکنند.
آگهی توفان غفلت ریخت بیدل بر جهان
عالمی بیدار بود این فتنه تا خوابیده بود
هوش مصنوعی: توفان غفلت بر دنیا حاکم شده بود و بیدل (شاعر) به این وضعیت آگاه بود. در این میان، عدهای در خواب بودند و از این فتنه بیخبر. اما کسی در این جهان بیدار و هوشیار بود.