غزل شمارهٔ ۱۴۹۸
درشتخو سخنش عافیت ثمر نبود
صدای تار رگ سنگ جز شرر نبود
هجوم حادثه با صاف دل چه خواهدکرد
ز سیل خانهٔ آیینه را خطر نبود
غبار وحشت ما از سراغ مستغنیست
به رفتن نگه از نقش پا اثر نبود
به عالمی که ادب محو بینشانیهاست
هوس اگر همه عنقاست نامهبر نبود
به کارگاه تآمل همان دل است نفس
گره به رشتهٔ کارم کم از گهر نبود
ز بخت شکوه ندارم که نخل شمع مرا
بهار سوختنی هست اگر ثمر نبود
به رنگ ریگ روان رهنورد سودا را
به غیر آبلهٔ پا گل سفر نبود
در این محیط که هر قطره نقد باختن است
خوش آن حباب که آهیش در جگر نبود
مخواه رنگ حلاوت زگفتگو بیدل
نیی که ناله کند قابل شکر نبود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درشتخو سخنش عافیت ثمر نبود
صدای تار رگ سنگ جز شرر نبود
هوش مصنوعی: درشتخو بودن و گفتار تند و زننده هیچ نشانهای از آرامش و آسایش به همراه ندارد و سخن بیملاحظه فقط باعث جراحت و درد خواهد شد.
هجوم حادثه با صاف دل چه خواهدکرد
ز سیل خانهٔ آیینه را خطر نبود
هوش مصنوعی: وقوع حوادث و رویدادهای ناگهانی با دل پاک و صاف چه تأثیری خواهد داشت؟ خانهای که پر از آینه است، هیچ خطری نخواهد داشت.
غبار وحشت ما از سراغ مستغنیست
به رفتن نگه از نقش پا اثر نبود
هوش مصنوعی: یعنی ترس و اضطراب ما از آن است که کسی که به چیزهای زیادی نیاز ندارد، از ما فاصله گرفته است و وقتی کسی میرود، هیچ نشانهای از او باقی نمیماند.
به عالمی که ادب محو بینشانیهاست
هوس اگر همه عنقاست نامهبر نبود
هوش مصنوعی: در جهانی که آداب و اصول به صورت نامرئی وجود دارند و همه چیز در سایه است، اگر بخواهیم به آن دنیا برسیم، نمیتوانیم به سادگی و بدون زحمت و پیغامرسانی به آنجا دست یابیم.
به کارگاه تآمل همان دل است نفس
گره به رشتهٔ کارم کم از گهر نبود
هوش مصنوعی: در کارگاه فکر و تأمل، دل انسان نقش مهمی دارد و گاهی نفس و روح ما به رشتهای از کارهایمان متصل میشود که ارزش و ارزشمندی آن دست کمی از گوهر ندارد.
ز بخت شکوه ندارم که نخل شمع مرا
بهار سوختنی هست اگر ثمر نبود
هوش مصنوعی: من از سرنوشت خود شاکی نیستم، چون میدانم که اگر میوهای در کار نباشد، شمع نخل من در بهار میسوزد.
به رنگ ریگ روان رهنورد سودا را
به غیر آبلهٔ پا گل سفر نبود
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به مسافری اشاره میکند که با رنگ و پوشش خاصی در سفر است. سفر او سختیها و مشکلاتی دارد، اما در عین حال زیباییها و گلهای معنوی نیز دارد که در این مسیر به دست میآید. به طور کلی، این بیت نشاندهنده چالشها و زیباییهای سفر است.
در این محیط که هر قطره نقد باختن است
خوش آن حباب که آهیش در جگر نبود
هوش مصنوعی: در این فضا که هر لحظه امکان از دست دادن سرمایه وجود دارد، خوشا به حال حبابی که در دل خود اندوه و افسردگی ندارد.
مخواه رنگ حلاوت زگفتگو بیدل
نیی که ناله کند قابل شکر نبود
هوش مصنوعی: نگذار که لذت گفت و گو را از دست بدهی، زیرا اگر دل شاکر نباشد، هیچ نالهای را نمیتوان زیبا و دلنشین دانست.