غزل شمارهٔ ۱۴۹۷
ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود
شخص از خود رفته در آیینهها تمثال بود
سوختن همچون سپند از ننگ ایجادم رهاند
ورنه هستی برلب عرض نفس تبخال بود
بسکه یاس ناتوانی در مزاجم ریشهکرد
بر زبان خامه حرف مدعایم نال بود
هرقدر بر جا فسردم وحشتم سامانگرفت
چون غبار رنگ در ساز شکستم بال بود
غیر حسرت از جهان جستجوگردی نکرد
کاروان ما نگاه واپسین دنبال بود
خلق را در تیرباران هجوم احتیاج
آبرو تا بود وقف چشمهٔ غربال بود
هرکجا فال شکفتن زد بهار غنچهاش
صبح از ایجاد تبسم چین روی زال بود
بینصیبان چشم درگرد دو رنگی باختند
ورنه حسنش را سواد هردو عالم خال بود
غیر را در دل شکوه عشق گنجایش نداد
خانهٔ خورشید از خورشید مالامال بود
جلوهٔ عیش و الم یکسر به موهومی گذشت
عمر را کیفیت تصویر ماه و سال بود
ماجرای سایه از خورشید هم روشن نشد
رفتنم از خویش، یا، زان جلوه استقبال بود
بیدل از بیدردی روز وداعت سوختم
سینه میکندی چه میشد گر زبانت لال بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود
شخص از خود رفته در آیینهها تمثال بود
هوش مصنوعی: در این بزم پرشتاب، زمان نه گذشته است و نه آینده؛ بلکه حالتی حیرتانگیز است. شخصی که در این فضا غوطهور شده، در آینهها تصویری از خود را میبیند.
سوختن همچون سپند از ننگ ایجادم رهاند
ورنه هستی برلب عرض نفس تبخال بود
هوش مصنوعی: سوزش و آتشسوزی مانند حرارت اسپند از ننگ و عیب مرا نجات میدهد، وگرنه وجود من به اندازهای دردناک است که در کنار نفس کشیدن، به مانند زگیل یا گلمژه میماند.
بسکه یاس ناتوانی در مزاجم ریشهکرد
بر زبان خامه حرف مدعایم نال بود
هوش مصنوعی: بهقدری ضعف و ناتوانی در وجودم نفوذ کرده که با هر کلمهای که مینویسم، نشانهای از شکایت و درد در آن حس میشود.
هرقدر بر جا فسردم وحشتم سامانگرفت
چون غبار رنگ در ساز شکستم بال بود
هوش مصنوعی: هر چقدر که در کوهستان دچار سردرگمی و ترس شدم، کم کم آرامش پیدا کردم. همانطور که غبار رنگی که در ساز شکسته ایجاد میشود به تدریج به آرامش میرسد.
غیر حسرت از جهان جستجوگردی نکرد
کاروان ما نگاه واپسین دنبال بود
هوش مصنوعی: کاروان ما فقط حسرت جستجوی دنیای فانی را به دوش میکشید و هیچ چیز دیگری دنبال نمیکرد. نگاه ما به گذشته معطوف بود.
خلق را در تیرباران هجوم احتیاج
آبرو تا بود وقف چشمهٔ غربال بود
هوش مصنوعی: در درگیریها و مشکلات اجتماعی، مردم به شدت به حفظ آبرو و حیثیت خود نیاز دارند و به همین خاطر، برای جلوگیری از آسیب به احترام و اعتبارشان، باید از روشهای هوشمندانه و موشکافانه استفاده کنند.
هرکجا فال شکفتن زد بهار غنچهاش
صبح از ایجاد تبسم چین روی زال بود
هوش مصنوعی: هر جا که بهار به شکوفایی رسید، غنچهها در حال شکفتن بودند و صبح با لبخند زیبایی از چهره زال، زندگی تازهای را آغاز کرد.
بینصیبان چشم درگرد دو رنگی باختند
ورنه حسنش را سواد هردو عالم خال بود
هوش مصنوعی: بینصیبانی که به دنبال دو رنگی بودند، همه چیز را از دست دادند. در حالی که زیبایی او به قدری است که برای هر دو جهان به عنوان نشانهای برجسته شناخته میشود.
غیر را در دل شکوه عشق گنجایش نداد
خانهٔ خورشید از خورشید مالامال بود
هوش مصنوعی: دل نتوانست جایی برای کسی دیگر بگذارد، چرا که آنقدر عشق در آن پر بود که مانند خانهای که فقط از نور خورشید پر شده باشد، نمیتوانست جایی برای دیگران داشته باشد.
جلوهٔ عیش و الم یکسر به موهومی گذشت
عمر را کیفیت تصویر ماه و سال بود
هوش مصنوعی: لذت و اندوه لحظاتی از زندگی به سرعت گذشت و آنچه که از عمر باقی مانده است، تنها به نحوه تصور ما از ماهها و سالها وابسته است.
ماجرای سایه از خورشید هم روشن نشد
رفتنم از خویش، یا، زان جلوه استقبال بود
هوش مصنوعی: موضوع سایه و خورشید به خوبی روشن نشده است. من هم مثل سایهام از خودم دور شدم؛ شاید این رفتن، به خاطر آن تماشا و زیبایی بوده باشد که از قبل وجود داشت.
بیدل از بیدردی روز وداعت سوختم
سینه میکندی چه میشد گر زبانت لال بود
هوش مصنوعی: من در روز وداع تو از درد و غم به حالتی رسیدم که سینهام آتش میگیرد. اگر زبانت سکوت میکرد و چیزی نمیگفت، شاید اوضاع بهتر بود.