غزل شمارهٔ ۱۴۹۵
شب که از جوش خیالت بزم گلشن تنگ بود
برهوا چون نکهتگل آشیان رنگ بود
بعد ازبن از سایه باید دید عرض آفتاب
تا تغافل داشت حسن آیینهٔ ما زنگ بود
کس نمیگردد حریف منع از خود رفتگان
غنچه هم عمری به ضبط دامن دل چنگ بود
نوحه توفان کرد هرجا نغمه سرکردیم ما
ساز ما را خیر باد عیش پیشاهنگ بود
هر قدر اسباب دنیا بیش، بار وهم بیش
مزرع هر کس درینجا سبز دیدم بنگ بود
نالهای را از گداز شیشه موزون کردهام
پیش ازبنم قلقل آوازشکست سنگ بود
ناتوانی برنیاورد از طلسم حیرتم
همچو موج گوهرم یک گام صد فرسنگ بود
هر بنمویم بهپیری آشیان نالهایست
یک سر و چندینگریبان نغمهٔ این چنگ بود
بینشان بود این چمن گر وسعتی میداشت دل
رنگ می بیرون نشست از بس که مینا تنگ بود
شب بهٔاد نوگلی چون غنچه پیچیدم به خویش
صبح بیدل درکنارم یکگلستان رنگ بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۴: روزی که بی تو دامن ضعفم به چنگ بودغزل شمارهٔ ۱۴۹۶: شبکه از شوق توپروازم بهار آهنگ بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب که از جوش خیالت بزم گلشن تنگ بود
برهوا چون نکهتگل آشیان رنگ بود
هوش مصنوعی: در شب، زمانی که خیال تو در دل گلشن به شدت زنده بود، آسمان به رنگ عطر گلها شده بود و طراوت خاصی داشت.
بعد ازبن از سایه باید دید عرض آفتاب
تا تغافل داشت حسن آیینهٔ ما زنگ بود
هوش مصنوعی: پس از دور شدن از سایه، باید به اندازه تابش آفتاب نگاه کرد تا بتوان با بیاعتنایی نیکی و زیبایی خود را در آینۀ زنگار گرفته مشاهده کرد.
کس نمیگردد حریف منع از خود رفتگان
غنچه هم عمری به ضبط دامن دل چنگ بود
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به دیدار و همراهی با کسانی برود که به دیار باقی شتافتهاند. حتی گلهای جوان هم به طور موقت در دامان دل ما جا میگیرند و زندگی کوتاهی دارند.
نوحه توفان کرد هرجا نغمه سرکردیم ما
ساز ما را خیر باد عیش پیشاهنگ بود
هوش مصنوعی: هر جا که ما نغمه سر دادیم، نوای توفان بلند شد. ساز ما به خوشی و شادی ما خیر باد بود، چون عیش و جشن ما آغاز شد.
هر قدر اسباب دنیا بیش، بار وهم بیش
مزرع هر کس درینجا سبز دیدم بنگ بود
هوش مصنوعی: هرچه وسایل و دلیلهای دنیایی بیشتر باشد، نگرانی و دغدغههای ذهنی نیز بیشتر خواهند بود. در دنیای امروز، هر کسی که در اینجا سرسبزی و خوشی ببیند، باید به این نکته توجه کند که ممکن است آن زیبا به نظر رسیدن، فقط یک توهم و فریب باشد.
نالهای را از گداز شیشه موزون کردهام
پیش ازبنم قلقل آوازشکست سنگ بود
هوش مصنوعی: من صدایی را از دل شیشهای گداز بیرون آوردهام، قبل از اینکه صدای لطیف آن بشنوم، صدای شکستن سنگ را شنیدم.
ناتوانی برنیاورد از طلسم حیرتم
همچو موج گوهرم یک گام صد فرسنگ بود
هوش مصنوعی: ناتوانی نمیتواند مرا از حالت شگفتیام بیرون بیاورد، همچنان که دریا به موجهایش ادامه میدهد، من هم از خودم دور نمیشوم و احساس میکنم که یک حرکت کوچک میتواند نتیجهای بزرگ و دور از دسترس داشته باشد.
هر بنمویم بهپیری آشیان نالهایست
یک سر و چندینگریبان نغمهٔ این چنگ بود
هوش مصنوعی: هر رشته موی من در پیری، نشانهای از سرنوشت و درد است، که صدای این ساز، قصهای از آن سر میدهد.
بینشان بود این چمن گر وسعتی میداشت دل
رنگ می بیرون نشست از بس که مینا تنگ بود
هوش مصنوعی: این گلزار اگرچه ظاهراً نشانی ندارد، اما اگر گستردگی بیشتری داشت، دلها را شاید رنگینتر میکرد. این دلها از بس که دلتنگند، درون خود به تنگی و محدودیت رسیدهاند.
شب بهٔاد نوگلی چون غنچه پیچیدم به خویش
صبح بیدل درکنارم یکگلستان رنگ بود
هوش مصنوعی: در شب مانند گلی تازه، خود را در آغوش گرفتم و صبح با دلی بیقرار، در کنارم یک باغ پر از رنگ و زیبایی وجود داشت.
حاشیه ها
1397/08/26 01:10
سعید
مصرع اول بیت آخر
«شب به یاد نوگلی چون غنچه پیچیدم به خویش»