غزل شمارهٔ ۱۴۸۸
مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود
زندگیجز نقد وحشت درگره چیزی نداشت
کاروان رنگ و بو را رفتنی در بار بود
غنچهای پیدا نشد بوی گلی صورت نبست
هر چه دیدم زین چمن یا ناله یا منقار بود
دست همت کرد از بیجرأتیها کوتهی
ورنه چون گل کسوت ما یک گریبانوار بود
سوختن هم مفت عشرتهاست امّا چون شرار
کوکب کمفرصت ما یک نگه سیار بود
غفلت سعی طلب بیرون نرفت از طینتم
خواب پایی داشتم چشمم اگر بیدار بود
عافیت در مشرب من بارگنجایش نداشت
بس که جامم چون شرر از سوختن سرشار بود
این دبستان چشم قربانیست کز بیمطلبی
نقش لوحش بیسواد و خامهها بیکار بود
قصرگردون را ز پستی رفعت یک پایه نیست
گردن منصور را حرف بلندش دار بود
مصدر تعظیم شد هرکس ز بدخویی گذشت
نردبان اوج عزت وضع ناهموار بود
دل بهحسرت خونشد و محرمنوایی برنخاست
نالهٔ فرهاد ما بیرون این کهسار بود
شوخی نظاره بر آیینهٔ ما شد نفس
چشم بر هم بسته بیدل خلوت دیدار بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود
هوش مصنوعی: اگر چیزی در دنیا وجود دارد، همین وجود سبب آزار است، و اگر نبود، در جایی که هیچ چیزی نیست، آرامش بسیار وجود دارد.
زندگیجز نقد وحشت درگره چیزی نداشت
کاروان رنگ و بو را رفتنی در بار بود
هوش مصنوعی: زندگی جز تجربه ترس و نگرانی چیز دیگری ندارد. کاروانی که همواره در حال حرکت است، فقط به باری از رنگ و بو میرسد.
غنچهای پیدا نشد بوی گلی صورت نبست
هر چه دیدم زین چمن یا ناله یا منقار بود
هوش مصنوعی: در این چمن، هیچ غنچهای وجود ندارد که بوی گل را به مشام برساند. هر چه که دیدم تنها صداهایی از ناله یا پرندهای در حال جستجوی غذا بود.
دست همت کرد از بیجرأتیها کوتهی
ورنه چون گل کسوت ما یک گریبانوار بود
هوش مصنوعی: اگر انسانها کمجرأت و بیهمت باشند، ممکن است از ویژگیهای نیکویی که در درونشان وجود دارد، غافل بمانند. در حقیقت، اگر اراده و تلاش بیشتری داشته باشند، میتوانند به زیبایی و شکوفایی مانند گل برسند و شکوه ظاهری خود را نمایان کنند.
سوختن هم مفت عشرتهاست امّا چون شرار
کوکب کمفرصت ما یک نگه سیار بود
هوش مصنوعی: در حجاب عشق، رنج و آتش سوختن هم رایگان است، اما چون نور ستارهای در دسترس نیست، یک لحظه نگاه به محبوب میتواند خیالی بسیار زودگذر باشد.
غفلت سعی طلب بیرون نرفت از طینتم
خواب پایی داشتم چشمم اگر بیدار بود
هوش مصنوعی: غفلت و سعی برای رسیدن به هدف از ذات من دور نشده است. اگر چشمانم بیدار بود، میتوانستم به راحتی مسیر را ببینم.
عافیت در مشرب من بارگنجایش نداشت
بس که جامم چون شرر از سوختن سرشار بود
هوش مصنوعی: عافیت و آرامش در سبک زندگی من جایی نداشت، چون杯 من از شدت غم و سوختن پر از ناراحتی و تلاطم بود.
این دبستان چشم قربانیست کز بیمطلبی
نقش لوحش بیسواد و خامهها بیکار بود
هوش مصنوعی: این مکان مانند یک مدرسه است که افرادی در آن حاضرند، اما به دلیل نداشتن موضوعی برای یادگیری، نوشتههایشان نادان و ساده است و وسایلشان بیاستفاده ماندهاند.
قصرگردون را ز پستی رفعت یک پایه نیست
گردن منصور را حرف بلندش دار بود
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به نابرابریها و تفاوتهای زندگی اشاره دارد. کسی که در مقام و مرتبهای بلند قرار دارد، ممکن است به خاطر رفتار یا ویژگیهایش به زیر کشیده شود. حتی افراد با مقامهای بالا نیز ممکن است با چالشها و محدودیتهایی روبرو شوند که مانع از دستیابی به اهدافشان میشود. در واقع، قدرت و مقام نمیتواند همیشه پایداری و امنیت را تضمین کند.
مصدر تعظیم شد هرکس ز بدخویی گذشت
نردبان اوج عزت وضع ناهموار بود
هوش مصنوعی: هر کسی که از بدخویی و رفتار ناپسند خود عبور کند و خود را اصلاح کند، به مرتبهای از احترام و عزت میرسد، هرچند در آغاز ممکن است شرایطش دشوار و ناپایدار باشد.
دل بهحسرت خونشد و محرمنوایی برنخاست
نالهٔ فرهاد ما بیرون این کهسار بود
هوش مصنوعی: دل پر از حسرت و غم شد و هیچ کسی نیست که در این محفل نوایی سر دهد. نالهٔ فرهاد ما در این کوهستان بلند به گوش میرسد.
شوخی نظاره بر آیینهٔ ما شد نفس
چشم بر هم بسته بیدل خلوت دیدار بود
هوش مصنوعی: نگاه کردن به خودمان در آیینه، به نوعی بازی و شوخی است. در این حالت، نفس ما (روح یا وجود ما) چشمانش را بسته و در حالتی عمیق، به تنهایی و خلوتی از دیدار مشغول است.
حاشیه ها
1399/01/25 00:03
ابراهیمی
لطفا معنی شعر همبزارید