گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۸۳

هرکه را اجزای موهوم نفس دفتر بود
گر همه چون صبح بر چرخش بود ابتر بود
عشرت هر کس به قدر دستگاه وضع اوست
گلخنی را دود ریحانست و گل اخگر بود
هرکه هست از همدم ناجنس ایذا می‌کشد
رگ ز دست خون فاسد در دم نشتر بود
با ادب سر کن به خوبان ورنه در بی‌طاقتی
بال پروانه گلوی شمع را خنجر بود
تا توانی از غبار بیکسی سر برمتاب
گوهر از گرد یتیمی صاحب افسر بود
مایهٔ نومیدیی در کار دارد سعی آه
بی‌شکستن نیست ممکن تیر ما را پر بود
همچو مجنون هر که را از داغ سودا افسری‌ست
گردبادش خیمه و ریگ روان لشکر بود
ای جنون برخیز تا مینای گردون بشکنیم
طالع برگشته تا کی گردش ساغر بود
بی‌فنا مژگان راحت گرم نتوان یافتن
شمع را خواب فراغت در ره صرصر بود
تا سراغی واکشم از وحشت موهوم خلق
آتش این کاروانها کاش خاکستر بود
انحراف طور خلق از علت بی‌جادگیست
کج نیاید سطر ما بیدل اگر مسطر بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه را اجزای موهوم نفس دفتر بود
گر همه چون صبح بر چرخش بود ابتر بود
هوش مصنوعی: هر کسی که جزئیات و ویژگی‌های غیرواقعی نفس خود را در نظر داشته باشد، حتی اگر همه چیز مانند صبح روشن و واضح به نظر برسد، در نهایت بی‌ثمر و ناقص خواهد بود.
عشرت هر کس به قدر دستگاه وضع اوست
گلخنی را دود ریحانست و گل اخگر بود
هوش مصنوعی: هر کسی به اندازه‌ی مقام و جایگاهش از زندگی لذت می‌برد; بعضی‌ها مانند گلی در گلخن، خوشبو و خوش‌رنگ هستند، در حالی که برخی دیگر تنها به عنوان خاکستر و زغال باقی می‌مانند.
هرکه هست از همدم ناجنس ایذا می‌کشد
رگ ز دست خون فاسد در دم نشتر بود
هوش مصنوعی: هر کسی که با همدم ناسازگار و نامناسبی همراه باشد، دچار آزار و اذیت می‌شود. مانند رگی که از خون آلوده پر شده و با هر بار ضربه، درد و رنج بیشتری را احساس می‌کند.
با ادب سر کن به خوبان ورنه در بی‌طاقتی
بال پروانه گلوی شمع را خنجر بود
هوش مصنوعی: با احترام و نزاکت با افراد نیکو رفتار کن، وگرنه در بی‌تابی و عجله، پر پروانه مثل خنجری، گلوی شمع را خواهد برید.
تا توانی از غبار بیکسی سر برمتاب
گوهر از گرد یتیمی صاحب افسر بود
هوش مصنوعی: تا جایی که می‌توانی از غم و اندوه جدایی و تنهایی دوری کن، زیرا که ارزش و زیبایی تو به خاطر رنج و فقر خودت نیست، بلکه به خاطر استعداد و قابلیت‌هایی است که داری.
مایهٔ نومیدیی در کار دارد سعی آه
بی‌شکستن نیست ممکن تیر ما را پر بود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تلاش برای رسیدن به هدفی که به نظر نمی‌رسد امکان‌پذیر باشد، باعث ناامیدی می‌شود. در واقع، هرچند انسان ممکن است سخت تلاش کند، اما اگر هدفش به دور از دسترس باشد، نتیجه‌ای نخواهد داشت و ناله و زاری نیز نمی‌تواند کمکی به حل مشکل کند. در انتها، میل به موفقیت و عدم توانایی در تحقق آن، احساس یأس و ناامیدی را به همراه دارد.
همچو مجنون هر که را از داغ سودا افسری‌ست
گردبادش خیمه و ریگ روان لشکر بود
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند مجنون درگیر عشق و دلتنگی است، به شدت تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد و احساساتش مانند گردبادی است که هر چه در مسیرش بیابد، برمی‌گیرد. این احساسات قوی باعث می‌شود که او را به سمت چالش‌ها و پیچیدگی‌های بیشتری بکشاند.
ای جنون برخیز تا مینای گردون بشکنیم
طالع برگشته تا کی گردش ساغر بود
هوش مصنوعی: ای جنون، بیدار شو و بیایید با هم محدودیت‌های آسمان را بشکنیم. سرنوشت ما تغییر کرده و دیگر چه مدت باید منتظر بچرخیدن شراب باشیم؟
بی‌فنا مژگان راحت گرم نتوان یافتن
شمع را خواب فراغت در ره صرصر بود
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم این بیت را به زبان ساده‌تری بیان کنیم، می‌توان گفت که وفور زیبایی و آرامش مژگان (چشم‌ها) بسیار نایاب است و مانند شمعی در شب تاریک نمی‌توان به سادگی به آرامش و راحتی دست یافت. در واقع، آرامش تنها در شرایط سخت و طوفانی (صرصر) به دست می‌آید.
تا سراغی واکشم از وحشت موهوم خلق
آتش این کاروانها کاش خاکستر بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که از ترس و وحشت نگاه مردم خبر بگیرم، ای کاش این کاروان‌ها فقط خاکستر بودند.
انحراف طور خلق از علت بی‌جادگیست
کج نیاید سطر ما بیدل اگر مسطر بود
هوش مصنوعی: اگر خطی از خطا منحرف شود، دلیلش این است که پایه‌اش نادرست است. اگر اصول و مبانی درست باشد، هیچگاه این خط دچار انحراف نخواهد شد.