غزل شمارهٔ ۱۴۷۸
تاآینهروبروی ما بود
گلچین بهار کهربا بود
یاد دم عشرتی که چون صبح
آیینهٔ ما نفسنما بود
فریاد شکستهرنگی ما
عمری چو نگاه سرمهسا بود
شد عجز حجاب ورنه از دل
تاکوی تو راه ناله وابود
آیینه چه سان گرفت حیرت
ازعکس تو دست در حنا بود
جوشید ز شعلهٔ تو داغم
سرچشمهٔ عجز، کبریا بود
در راه تو هرچه از غبارم
برداشت فلک کف دعا بود
هر آه که برکشیدم از دل
چون موج به گوهر آشنا بود
دل نیز چو سینه استخوان داشت
تا یاد خدنگ او هما بود
بشکست دل و نکرد آهی
این شیشه عجب تنک صدا بود
خون شد دل و ساغر چمن زد
میخانهٔ ماگداز ما بود
بیدل تاجی که دیدی امروز
فردا بینی نشان پا بود
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تاآینهروبروی ما بود
گلچین بهار کهربا بود
هوش مصنوعی: در برابر ما، گلچینی از زیباییهای بهار بود که مانند کهربا درخشان و دلانگیز بود.
یاد دم عشرتی که چون صبح
آیینهٔ ما نفسنما بود
هوش مصنوعی: به یاد روزگاری خوش که مانند صبح، چهرهام را به وضوح نشان میداد.
فریاد شکستهرنگی ما
عمری چو نگاه سرمهسا بود
هوش مصنوعی: فریاد ما که رنگ و رویی شکسته دارد، مثل نگاهی که به سرمهسا باشد، عمری طولانی را پشت سر گذاشته است.
شد عجز حجاب ورنه از دل
تاکوی تو راه ناله وابود
هوش مصنوعی: عجز و ناتوانی مانع از این شده که قلب من فریاد دلش را به سوی تو برساند، وگرنه صدای نالهام از دل به سمت تو میرفت.
آیینه چه سان گرفت حیرت
ازعکس تو دست در حنا بود
هوش مصنوعی: آیینه چگونه از دیدن تصویر تو شگفتزده شد که دستش در رنگ حنا بود.
جوشید ز شعلهٔ تو داغم
سرچشمهٔ عجز، کبریا بود
هوش مصنوعی: شعلهٔ وجود تو باعث شد که من از ناتوانی و نقص خودم آگاه شوم و این احساس خود را در برابر عظمت و بزرگی تو تجربه کنم.
در راه تو هرچه از غبارم
برداشت فلک کف دعا بود
هوش مصنوعی: در مسیر تو، هر چه از مشکلات و نگرانیهایم کاسته شد، به خاطر دعا و خواستههای خوب و مثبت بود.
هر آه که برکشیدم از دل
چون موج به گوهر آشنا بود
هوش مصنوعی: هر آهی که از دل برخاست، مانند موجی بود که با گوهر آشنا شده است.
دل نیز چو سینه استخوان داشت
تا یاد خدنگ او هما بود
هوش مصنوعی: دل نیز مانند سینه، استحکام و قدرتی دارد؛ تا یاد تیراندازی او، هماهنگ و نزدیک باشد.
بشکست دل و نکرد آهی
این شیشه عجب تنک صدا بود
هوش مصنوعی: دل را شکست و از آن هیچ صدایی بلند نشد، این شیشه چقدر نازک و حسّاس بود.
خون شد دل و ساغر چمن زد
میخانهٔ ماگداز ما بود
هوش مصنوعی: دل ما پر از اندوه و غم شده و بادهامان در باغ چمن جاری است؛ میخانهی ما همیشه مملو از شادی و زندگی بوده است.
بیدل تاجی که دیدی امروز
فردا بینی نشان پا بود
هوش مصنوعی: بیدل میگوید: تاجی را که امروز میبینی، فردا ممکن است نشانی از پا باشد. یعنی هر چیزی که اکنون در اوج است و زیبا به نظر میرسد، ممکن است به زودی به حالت دیگری تغییر کند و دیگر ارزشی نداشته باشد. این بیان نشاندهنده ناپایداری دنیا و تغییرات آن است.