گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۷۷

ریشه‌واری عافیت در مزرع امکان نبود
هرکه در دلها مدارا کاشت جمعیت درود
گرمی هنگامهٔ ما یک دو روزی بیش نیست
رفته است آنسوی این محفل بسی‌گفت و شنود
جز وبال دل ندارد زندگی آگاه باش
تا نفس دارد اثر آیینه می‌باید زدود
از ضعیفی چشم بر مشق سجودی دوختیم
لغزش مژگان زسرتا پای ما چون خامه سود
صورت این انجمن گر محو شد پروا کراست
خامهٔ نقاش ما نقش دگر خواهد نمود
از بلند و پست ما میزان عدل آزاده است
نی هبوطی دارد این محفل نه آثار صعود
عشق داد آرایش هرکس به آیینی‌که خواست
داشت مجنون نیز دستاری که سودایش ربود
خفّت غفلت مباد ادبار روشن‌ گوهران
می‌کشد پا خوردن از خاشاک چون آتش غنود
جوهر آگاهی آیینه با زنگار رفت
حیرت از بنیاد ما آخر برون آورد دود
عالم مطلق سراپایش مقید بوده است
حسن در هرجا نمایان شد همین آیینه بود
از تامل باید استعداد پیدا کردنت
گوهری دارد به کف هر قطره از دریای جود
ساز هستی غیر آهنگ عدم چیزی نداشت
هر نوایی راکه وادیدم خموشی می‌سرود
وهم هستی غرهٔ اقبال‌کرد آفاق را
بر سر ما خاک تا شد جمع قدر ما فزود
خلق خواری را به نام آبرو می‌پرورد
قطرهٔ افسرده را بیدل گهر باید ستود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ریشه‌واری عافیت در مزرع امکان نبود
هرکه در دلها مدارا کاشت جمعیت درود
هوش مصنوعی: به‌طور ساده می‌توان گفت: آرامش و راحتی در زندگی، در جایی به دست نمی‌آید که محبت و سازگاری در دل‌ها کاشته نشود. هر کسی که در دل‌ها مدارا و محبت را ایجاد کند، باعث جمع شدن خوبی‌ها و سلامتی می‌شود.
گرمی هنگامهٔ ما یک دو روزی بیش نیست
رفته است آنسوی این محفل بسی‌گفت و شنود
هوش مصنوعی: شور و هیجانی که ما الآن داریم، تنها چند روزی بیشتر دوام نخواهد آورد. گفته و شنیده‌های زیادی در این محفل گذشته است.
جز وبال دل ندارد زندگی آگاه باش
تا نفس دارد اثر آیینه می‌باید زدود
هوش مصنوعی: زندگی جز درد و اندوه چیز دیگری ندارد و باید بدانیم که تا وقتی نفس در بدن داریم، باید از زشتی‌ها و ناپاکی‌ها خود را پاک کنیم.
از ضعیفی چشم بر مشق سجودی دوختیم
لغزش مژگان زسرتا پای ما چون خامه سود
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف خود، زمانی که به سجده می‌رفتم، چشمم را به زمین دوختم و با ناز چشمانم، هر حرکتی از سر تا پایم را مانند قلم و خطی که می‌نویسم، نادیده گرفتم.
صورت این انجمن گر محو شد پروا کراست
خامهٔ نقاش ما نقش دگر خواهد نمود
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ی این جمع از بین برود، نگران چه کسی خواهد بود؟ قلم نقاش ما شکل و شمایل دیگری خواهد کشید.
از بلند و پست ما میزان عدل آزاده است
نی هبوطی دارد این محفل نه آثار صعود
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در عالم آزادگان، معیار و سنجش بر اساس عدالت است و در این محیط، نه نشانه‌ای از سقوط وجود دارد و نه نشانه‌ای از صعود. به عبارت دیگر، در این مکان، همه چیز بر مبنای انصاف و برابری است و هیچ کس در موقعیت پایین یا بالا قرار ندارد.
عشق داد آرایش هرکس به آیینی‌که خواست
داشت مجنون نیز دستاری که سودایش ربود
هوش مصنوعی: عشق به هر فردی زیبایی خاصی می‌دهد و هر کس به شیوه و سبک خود به آن می‌پردازد. حتی مجنون هم به خاطر عشقش، به گونه‌ای خاص و ویژه زیبا شده است.
خفّت غفلت مباد ادبار روشن‌ گوهران
می‌کشد پا خوردن از خاشاک چون آتش غنود
هوش مصنوعی: غفلت نکن، زیرا که دوران تاریکی از درخشش و ارزش‌های والای زندگی، همچون آتش است که می‌تواند از چیزهای بی‌ارزش و بی‌اهمیت به پا خیزد و درخشش خود را به نمایش بگذارد.
جوهر آگاهی آیینه با زنگار رفت
حیرت از بنیاد ما آخر برون آورد دود
هوش مصنوعی: ذاتی که به ما آگاهی می‌دهد، مانند آینه‌ای است که کثیفی آن را پوشانده و باعث حیرت ما شده است. اما در نهایت، این آگاهی، ما را از بنیاد حیرت آزاد کرده و حقیقت را به ما نشان می‌دهد.
عالم مطلق سراپایش مقید بوده است
حسن در هرجا نمایان شد همین آیینه بود
هوش مصنوعی: تمام هستی تحت تأثیر زیبایی قرار گرفته و در هر مکانی که زیبایی نمایان شود، این زیبایی به وضوح در قلب عالم منعکس می‌شود.
از تامل باید استعداد پیدا کردنت
گوهری دارد به کف هر قطره از دریای جود
هوش مصنوعی: برای دستیابی به استعداد و مهارت، باید کمی تامل و تفکر کرد؛ زیرا هر قطره از دریای بخشش، مانند یک گوهر ارزشمند است.
ساز هستی غیر آهنگ عدم چیزی نداشت
هر نوایی راکه وادیدم خموشی می‌سرود
هوش مصنوعی: در دنیا، غیر از گم‌شدگی و نیستی، چیزی وجود ندارد و هر صدا و نغمه‌ای که به گوش می‌رسد، در نهایت به سکوت می‌انجامد.
وهم هستی غرهٔ اقبال‌کرد آفاق را
بر سر ما خاک تا شد جمع قدر ما فزود
هوش مصنوعی: توهم وجود، ما را فریب داده و درک نادرستی از خوشبختی به ما داده است، تا جایی که دنیا به شدت بر ما تأثیر گذاشته است، و این تأثیر منجر به افزایش ارزش و مقام ما شده است.
خلق خواری را به نام آبرو می‌پرورد
قطرهٔ افسرده را بیدل گهر باید ستود
هوش مصنوعی: آدم‌ها بعضی اوقات برای حفظ آبرو به دیگران ظلم می‌کنند، اما فردی که در دل خود غم دارد و در عین حال ارزشمند است، شایسته‌ی ستایش است.

حاشیه ها

1399/08/24 03:10
امیرشریعتی

هر چی خوندم نتونستم معنای مصراع دوم از بیت اول رو بفهمم...
درود به معنای سلام هست، یا درود به معنای درو کردن؟
با این وزن و قافیه ففط میتوان معنای سلام و تحیت رو اخذ کرد.
لطفا اگر کسی میدونه بنده رو راهنمایی کنه....

1399/08/24 07:10
nabavar

گرامی امیر
هرکه در دلها مدارا کاشت جمعیت درود
درود درین جا به مانای درو کردن است
هر کس با مردم مدارا کند دلهای بسیاری را به دست می آورد
هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت