غزل شمارهٔ ۱۴۷۶
بر در دل حلقه زد غفلت، کنون آهش چه سود
اشککم آرد برون از چشم روزن سعی دود
راحت این بزم بر ترک طمع موقوف بود
دستها بر هم نهادیم از طلب ، مژگان غنود
بیبضاعت عالمی افتاد در وهم زبان
مایهگر باشد،کسادی نیست در بازار سود
اتفاق است آنکه هر دشوار آسان میکند
ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان گشود
صاقی دل تهمت آلود کلف شد از نفس
رنگ آب از سیلی امواج میباشد کبود
حیف طبعی کز مآل کبر و کین آگاه نیست
خاک ریزید از مزاری چند در چشم حسود
جبن پیدا میکند در طبع مرد افراطکین
ای بسا تیغیکه آبش را تف آتش ربود
موجدریا صورتدست و دلی واکردهاست
جز کشاکش هیچ نتوان بست بر سیمای جود
گر به شهرت مایلی با بینشانی ساز کن
دهر نتواند نمودن آنچه عنقا وانمود
نفی ما آیینهٔ اثبات ناز ایجاد کرد
هرچه از آثار مجنون کاست بر لیلی فزود
حسن یکتا بیدل از تمثال دارد انفعال
جای زنگارت همن آیینه میباید زدود
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵: اتفاق است آنکه هردشوار را آسان نمودغزل شمارهٔ ۱۴۷۷: ریشهواری عافیت در مزرع امکان نبود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر در دل حلقه زد غفلت، کنون آهش چه سود
اشککم آرد برون از چشم روزن سعی دود
هوش مصنوعی: غفلت بر در دل ما نشسته است و حالا که آه و ناله میکنیم، صدای ما چه فایدهای دارد. اشک کمی که از چشمانمان میریزد، به مانند دودی است که از روزن خارج میشود و تاثیر زیادی ندارد.
راحت این بزم بر ترک طمع موقوف بود
دستها بر هم نهادیم از طلب ، مژگان غنود
هوش مصنوعی: در این مجلس خوش و شاد، آرامش به ترک خواستهها وابسته است. ما دستهای خود را بر هم گذاشتیم و از آرزوها و طلبها گذشتیم، چشمهایمان به خواب رفته است.
بیبضاعت عالمی افتاد در وهم زبان
مایهگر باشد،کسادی نیست در بازار سود
هوش مصنوعی: عالمی که توان مالی ندارد، در خیال خود فکر میکند که علم و دانش میتواند او را ثروتمند کند، اما واقعیت این است که در جامعه، علم بدون عمل و تلاش مالی قابل تبدیل به سود نیست.
اتفاق است آنکه هر دشوار آسان میکند
ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان گشود
هوش مصنوعی: اتفاق باعث میشود که هر مشکل و دشواری به سادگی حل شود، در غیر این صورت با تدبیر و عقل، حتی یه گره کوچک هم گشوده نخواهد شد.
صاقی دل تهمت آلود کلف شد از نفس
رنگ آب از سیلی امواج میباشد کبود
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی وضعیت دل و روح خود را توصیف میکند. دل، که به نوعی به شفافیت و پاکی اشاره دارد، به خاطر تأثیرات منفی و آسیبهایی که دیده، کدر و تیره شده است. رنگ دل به جای روشنی و صفا، تحت تأثیر بارانها و امواج زندگی به رنگی تیره و سرد درآمده است. این تصویر نشاندهنده تأثیرات منفی و چالشهای زندگی بر احساسات انسان است.
حیف طبعی کز مآل کبر و کین آگاه نیست
خاک ریزید از مزاری چند در چشم حسود
هوش مصنوعی: چه مهم است که کسی که دارای روح بلند و آگاهی از عاقبت دشمنی و کینهتوزی نیست، در سختیها و غمها، از مزارهای دیگران خاک بردارد و به حسد بپردازد. چنین طبعی سزاوار پشیمانی و خسران است.
جبن پیدا میکند در طبع مرد افراطکین
ای بسا تیغیکه آبش را تف آتش ربود
هوش مصنوعی: شجاعت از شخصیت افرادی که افراطی هستند، دور میشود و ممکن است گاهی اوقات، شمشیری که به نظر قوی میآید، در واقع تحت تأثیر آتش و خطر، ضعیف و بیخاصیت شود.
موجدریا صورتدست و دلی واکردهاست
جز کشاکش هیچ نتوان بست بر سیمای جود
هوش مصنوعی: موج دریا به مانند یک دست بیقرار و دلی باز است که تنها کشمکش و نوسان را به نمایش میگذارد و نمیتوان این زیبایی را با چیز دیگری محدود کرد.
گر به شهرت مایلی با بینشانی ساز کن
دهر نتواند نمودن آنچه عنقا وانمود
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که معروف شوی، باید خود را با ناپیدایی و بینشانی وفق بدهی؛ چرا که زمانه نمیتواند آنچه را که پرندهی mythical (عنقا) به نمایش گذاشته، به نمایش بگذارد.
نفی ما آیینهٔ اثبات ناز ایجاد کرد
هرچه از آثار مجنون کاست بر لیلی فزود
هوش مصنوعی: با رد کردن هر چیزی که در خود وجود دارد، نیازی به تأیید زیباییهای خاصی نیست، چرا که هر تغییر یا کمبودی در آثار عاشقانه، فقط به محبوب بیشتر افزوده میشود.
حسن یکتا بیدل از تمثال دارد انفعال
جای زنگارت همن آیینه میباید زدود
هوش مصنوعی: حسن خاص و بینظیر بیدل تحت تأثیر تصویر خود قرار دارد، بنابراین باید آینهای که تصویر ناپاک و ناخواسته را نشان میدهد، از بین برد.