گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۷۱

بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمی‌بیند
صفا آیینه دارد در بغل آهن نمی‌بیند
گریبان چاک زن شاید تمیزی واکند چشمت
که یوسف محو آغوش‌است و پیراهن‌نمی‌بیند
مزاج همت آزاد حکم آسمان دارد
ز خود هرگاه دل برخاست افتادن نمی‌بیند
تحیر توام خورشید می‌بالد درین گلشن
گل داغی که ما داریم افسردن نمی‌بیند
مقلد از تجرد برنیاید با سبکروحان
کمالات مسیحا دیدهٔ سوزن نمی‌بیند
جهان عبرت نمی‌خواهد به حکم ناز خودبینی
چه سازد شخص فطرت زندگی مردن نمی‌بیند
پر افشان‌ست موهومی ولی چشم تأمل‌کو
تلاش ذرهٔ ما هیچ جا روزن نمی‌بیند
به سیر این بهار از عیش مهجوران چه می‌پرسی
جدایی جز به چشم زخم خندیدن نمی‌بیند
درین محفل هزار آیینه‌ام آمد به پیش اما
کسی‌ جز عکس ‌خود دیدم‌ که سوی ‌من نمی‌بیند
چه سازم‌ کز گریبان شعله‌واری سر برون آرم
ز همت آتش افسرده‌ام دامن نمی‌بیند
رعونت خاک لیسد تاکنی فهم مآل خود
که پیش پا،‌کس اینجا بی‌خم‌گردن نمی‌بیند
فلک هم از نصیب ما ندارد آگهی بیدل
تلاش روزی‌ کس چشم پرویزن نمی‌بیند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمی‌بیند
صفا آیینه دارد در بغل آهن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: بهار در کنار خود رنگ درس‌آموزی دارد که فقط دل‌های پاک و روشن آن را می‌بینند. کسی که دلش پاک نیست، هرگز نمی‌تواند زیبایی‌های واقعی را در آغوش داشته باشد، همچون اینکه در آینه تنها آنچه را که می‌تواند ببیند، می‌یابد.
گریبان چاک زن شاید تمیزی واکند چشمت
که یوسف محو آغوش‌است و پیراهن‌نمی‌بیند
هوش مصنوعی: شاید وقتی که به لباس چاک‌زنی نگاه می‌کنی، متوجه شوی که چشمانت چگونه در زیبایی یوسف غرق شده و توانایی دیدن پیراهن را ندارد.
مزاج همت آزاد حکم آسمان دارد
ز خود هرگاه دل برخاست افتادن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: روحیه‌ای که برای آزادی و تلاش داریم، مانند فرمانروایی آسمان است. وقتی که دل انسان بلند می‌شود و به تلاش و کوشش می‌پردازد، هیچ مانعی بر سر راهش نخواهد بود.
تحیر توام خورشید می‌بالد درین گلشن
گل داغی که ما داریم افسردن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: شگفتی تو از زیبایی‌های طبیعت موجب می‌شود خورشید در این باغ شکوفه‌ی زیبا، به جلوه‌گری بپردازد، در حالی که گلی که ما داریم، پژمرده شده و هیچ نشانه‌ای از زندگی ندارد.
مقلد از تجرد برنیاید با سبکروحان
کمالات مسیحا دیدهٔ سوزن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: پیروان و مقلدین نمی‌توانند به مقام و کمالات واقعی دست پیدا کنند، زیرا کسانی که به سادگی و عمق روحیات مسیحی معتقدند، نمی‌توانند جزئیات کوچک و ارزشمند را ببینند.
جهان عبرت نمی‌خواهد به حکم ناز خودبینی
چه سازد شخص فطرت زندگی مردن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: دنیا نیازی به دعا و عبرت‌ آموزی ندارد؛ چون کسی که مغرور به خود است، نمی‌تواند درک کند. انسان ذاتاً زندگی و مرگ را نمی‌بیند و نمی‌فهمد.
پر افشان‌ست موهومی ولی چشم تأمل‌کو
تلاش ذرهٔ ما هیچ جا روزن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: پیش روی ما زیبایی‌ها و جلوه‌های زودگذر زیادی وجود دارد، اما چشمی که به دقت و عمیق نگاه کند، نمی‌تواند در هیچ کجا راه نجات و یا فرصتی را ببیند.
به سیر این بهار از عیش مهجوران چه می‌پرسی
جدایی جز به چشم زخم خندیدن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: در این بهارِ دل‌انگیز، از شادی افرادی که دور افتاده‌اند چه بپرسیم؟ جدایی تنها در چشم‌زخم حسادت و غم به چشم می‌آید و هیچ نشانه‌ای از خوشحالی نمی‌توان در آن دید.
درین محفل هزار آیینه‌ام آمد به پیش اما
کسی‌ جز عکس ‌خود دیدم‌ که سوی ‌من نمی‌بیند
هوش مصنوعی: در این gathering پر از نور و زیبایی، من مانند هزار آیینه در جلو قرار گرفتم، اما فقط عکس خودم را دیدم و هیچ کس دیگری را که به من نگاه کند، نیافتم.
چه سازم‌ کز گریبان شعله‌واری سر برون آرم
ز همت آتش افسرده‌ام دامن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم با این حال کنار بیایم که از گریبانم شعله‌های آتش بیرون می‌آید؟ با وجود این، همت و اراده‌ام ضعیف شده و انگار دامنم را نمی‌بینم.
رعونت خاک لیسد تاکنی فهم مآل خود
که پیش پا،‌کس اینجا بی‌خم‌گردن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: آدم نباید به خودپسندی دچار شود. باید درک کند که در نهایت، هیچ‌کس بدون خم کردن گردن و تواضع، در این دنیا اهمیت ندارد و همه در برابر حقایق زندگی برابرند.
فلک هم از نصیب ما ندارد آگهی بیدل
تلاش روزی‌ کس چشم پرویزن نمی‌بیند
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر ما به هیچ چیز آگاه نیست و در واقع، هیچ‌کس بدون زحمت و تلاش به موفقیت نمی‌رسد. تنها چند نفر از آن‌ها که زحمت می‌کشند می‌توانند به دیده‌ای روشن به آینده بنگرند.