اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روشندلان چو آینه بر هرچه رو کنند
هم در طلسم خویش تماشای او کنند
هوش مصنوعی: روشندلان مانند آینه، هر چیزی را که به آن نگاه کنند، در حقیقت در حال بازتاب خودشان هستند و همانند یک سحر و جادو، جنبههای خود را در آن تماشا میکنند.
پاکی چو بحر موج زند از جبینشان
قومی که از گداز تمنا وضو کنند
هوش مصنوعی: افرادی که به خاطر خواستههایشان به سختی و دردسر میافتند، وقتی که از خلوص و پاکی جانشان بهرهمند میشوند، مانند دریا موجی از صفا و زلالی ایجاد میکنند.
آزادگان نهال گلستان نالهاند
بر باد اگر روند نشاط نموکنند
هوش مصنوعی: آزادگان مانند نهالهای گل در گنجینهای هستند که اگر از بین بروند، دیگر خبری از شادابی و رشد نخواهد بود.
پروانهمشربان بساط وفا چو شمع
اجزای خویش را به گداز آبرو کنند
هوش مصنوعی: پروانههای عشق و وفا همچون شمع، همه چیز خود را فدای محبوب میکنند و در این راه آبروی خود را نیز به خطر میاندازند.
ما را به زندگی ز محبت گزیر نیست
نتوان گذشت گر همه با درد خو کنند
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم از زندگی پر از محبت فرار کنیم و اگر همه به درد و رنج عادت کنند، نمیتوانیم از آن بگذریم.
عنقاست در قلمرو امکان بقای عیش
تاکی بهار را قفس از رنگ و بو کنند
هوش مصنوعی: پرندهی افسانهای در دنیای ممکنات همچنان آزاد است تا زمانی که بهار رنگ و بوی زندگی را به قفس بیاورد.
جیب مرا به نیستی انباشت روزگار
چاکیست صبح را که به هیچش رفو کنند
هوش مصنوعی: روزگار تمام داراییهای من را به فنا رسانده، مانند روزی که صبح با نوار رفو، چاک یک لباس را بیارزش و کم اهمیت میداند.
این موجها که گردن دعوی کشیدهاند
بحر حقیقتند اگر سر فروکنند
هوش مصنوعی: این امواجی که خود را بزرگ و پر ادعا نشان میدهند، اگر پایین بروند و عمق آب را ببینند، حقیقت وجودشان را در عمق دریا خواهند یافت.
ای غفلت آبروی طلب بیش از این مریز
عالم تمام اوستکه را جستجوکنند
هوش مصنوعی: ای نادانی، مبادا که بر آبروی جستجوی حقیقت بیفزایی؛ زیرا کل جهان همان چیزی است که او را میکوشند بیابند.
بیدل به این طراوت اگر باشد انفعال
باید جهانیان ز جبینم وضو کنند
هوش مصنوعی: اگر بیدل با این طراوت باشد، باید همه جهان از پیشانی من وضو بگیرند و مقداری منفعل شوند.
حاشیه ها
در شعر بیدل کلماتی مانند «طلسم» یعنی «نمود چیزی»
در شعر بیدل نباید دقیقا به معنی همان کلمه توجه کرد. پس طلسم یعنی «جلوهگر چیزی»
در بیت
نمود ذره، طلسم حضور خورشید است
که گفته است فراموش کردهای ما را
یعنی «نمود ذره جلوهگر حضور خورشید است»
در همین شعر میگوید:
روشندلان چو آینه بر هر چه رو کنند
هم در طلسم خویش تماشای او کنند
در اینجا طلسم به معنی «وجود خویش» و «هستی خویش» است.
یعنی روشندلان چون به آینه نگاه کنند، هستی خودشان را میبینند، یعنی به خودت نگاه میکنی اما معشوق را میبینی، یک جور بیان وحدتالوجودی هم هست.
پروانهمشربان بساط وفا چو شمع
اجزای خویش را به گداز آبرو کنند
شمع: بیدل بسیاری مواقع شمع را با وفا نسبت میدهد:
مثلا
چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد
در آتش هم عرق دارم، خجالتپرور عشقم
قطرات شمع را در هنگام سوختن به عرق خجالت تشبیه کرده و میگه: با اینکه مثل شمع در آتش عشق میسوزم اما خجالت میکشم که هنوز حق وفا را ادا نکردهام.
این موتیف نسبت دادن «وفا» به شمع در شعر حافظ هم مشاهده میشود:
«در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع»