گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۶۴

جمعی‌ که با قناعت جاوید خو کنند
خود را چوگوهر انجمن آبروکنند
حیرت زبان شوخی اسرار ما بس است
آیینه‌مشربان به نگه گفتگوکنند
محجوب پردهٔ عدمی بی‌حضور دل
پیدا شوی‌گر آینه‌ات روبروکنند
آنجاکه عشق خلعت رسوایی آورد
پیراهنی که چاک ندارد رفو کنند
لب‌تشنهٔ هوای ترا محرمان راز
چون نی به جای آب نفس درگلوکنند
نقش خیال و خامهٔ نقاش مشکل‌ست
ما را مگر به فکر میان تو مو کنند
آیینه است‌،‌گاه خطا، رنگ اهل شرم
بی‌دستگاه شامه گل چشم بوکنند
شوخی به سیر عالم ما ره نمی‌برد
چشمی مگر در آبلهٔ پا فروکنند
آن نامقیدان‌ که در اثبات مطلقند
آب نرفته را زتوهم به جوکنند
در بحرکاینات که صحرای نیستی‌ست
حاصل تیممی است به هرجا وضوکنند
بیدل دماغ نشئه ندارد گدای عشق
گرنه فلک گداخته در یک کدو کنند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جمعی‌ که با قناعت جاوید خو کنند
خود را چوگوهر انجمن آبروکنند
هوش مصنوعی: افرادی که به زندگی با قناعت عادت می‌کنند، مانند جواهراتی می‌مانند که در جمع نکوداشت و احترام قرار می‌گیرند.
حیرت زبان شوخی اسرار ما بس است
آیینه‌مشربان به نگه گفتگوکنند
هوش مصنوعی: زبان حیرت و شوخی ما را به اندازه کافی درک کرده است. کافی است که آینه می به ما نگاه کند و با چشم‌هایش صحبت کند.
محجوب پردهٔ عدمی بی‌حضور دل
پیدا شوی‌گر آینه‌ات روبروکنند
هوش مصنوعی: اگر پرده حجاب عدم را کنار بزنی و دل را در حضور داشته باشی، حقیقت تو به وضوح نمایان خواهد شد، مانند آینه‌ای که در برابر تو قرار گرفته باشد.
آنجاکه عشق خلعت رسوایی آورد
پیراهنی که چاک ندارد رفو کنند
هوش مصنوعی: آنجا که عشق موجب رسوایی می‌شود، کسانی که دانه دانه‌های پیراهنی چاک دار را ترمیم می‌کنند.
لب‌تشنهٔ هوای ترا محرمان راز
چون نی به جای آب نفس درگلوکنند
هوش مصنوعی: تشنگی دل برای دیدن تو، مثل نی که به جای آب، نفسش را در گلو حبس کرده، راز ناپیدا و خلوتی را در دل خود دارد.
نقش خیال و خامهٔ نقاش مشکل‌ست
ما را مگر به فکر میان تو مو کنند
هوش مصنوعی: نقش خیال و تصویرهایی که نقاش می‌کشد، برای ما دشوار است مگر آنکه در اندیشه‌ای عمیق، میان تو و ما ارتباطی ایجاد شود.
آیینه است‌،‌گاه خطا، رنگ اهل شرم
بی‌دستگاه شامه گل چشم بوکنند
هوش مصنوعی: آیینه‌ای است که گاهی در آن اشتباهی دیده می‌شود؛ مانند رنگ کسانی که در برابر زیبایی و عطر گل‌ها شرمنده و تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
شوخی به سیر عالم ما ره نمی‌برد
چشمی مگر در آبلهٔ پا فروکنند
هوش مصنوعی: شوخی و مزاح در دنیای ما تأثیرگذار نیست، مگر اینکه کسی عمیقاً به عمق مشکلات نگاه کند و به آنها پی ببرد.
آن نامقیدان‌ که در اثبات مطلقند
آب نرفته را زتوهم به جوکنند
هوش مصنوعی: افرادی که آزاد و بی‌قید هستند و بر این باورند که هر چیز باید به طور مطلق ثابت شود، تصور می‌کنند که اگر چیزی با واقعیت مطابقت نداشته باشد، باید آن را تغییر دهند یا به گونه‌ای دیگر جلوه دهند.
در بحرکاینات که صحرای نیستی‌ست
حاصل تیممی است به هرجا وضوکنند
هوش مصنوعی: در دنیای وجود که همچون بیابانی از نیستی به نظر می‌رسد، هر کجا که وضو بگیرید و آماده شوید، حاصل کارتان تنها تیممی است.
بیدل دماغ نشئه ندارد گدای عشق
گرنه فلک گداخته در یک کدو کنند
هوش مصنوعی: بیدل می‌گوید: کسی که عاشق است و در حال خوشی و نشئه عشق قرار دارد، نیازی به هیچ چیز دیگری ندارد. اگر چنین حالتی نباشد، حتی اگر شرایط سختی هم در دنیا وجود داشته باشد، آن فرد هنوز هم احساس بی‌نیازی و بی‌توجهی به مشکلات خواهد کرد. در واقع، احساس عشق و حال خوب او به حدی قوی است که از همه چیز دیگر غافل است.