غزل شمارهٔ ۱۴۶۰
حسرت دلکرد بر ما پنجهٔ قاتل بلند
میشود دستکرم با نالهٔ سایل بلند
ما نه تنها نیستی را دادرس فهمیدهایم
بحر هم از موج دارد دست بر ساحل بلند
چین ابروی تو هرجا بحث جوهر میکند
تیغ از جوهر رگ گردن کند مشکل بلند
سایهٔ تمکین نازت هر کجا افتاده است
سبزه چون مژگان شود از خاک آن منزل بلند
نه فلک در جلوه آمد از تپیدنهای دل
تاکجا رفتهست یارب گرد این بسمل بلند
کاروان یاس امکان را غبار حسرتم
هرکه رفت از خویشتن، کرد آتشم در دل بلند
حرز امنی نیست جز محرومی از نشو و نما
خوشهسان گردن مکش زین کشت بیحاصل بلند
حیرت آهنگیم دل از شکوه ما جمع دار
دود نتواند شدن از شمع این محفل بلند
با غرور نازاو مشکل برآید عجز ما
گرد مجنون نارسا و دامن محمل بلند
سدّ راه توست بیدل گر کنی تعمیر جسم
میشود دیوار چون شد قدری آب وگل بلند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسرت دلکرد بر ما پنجهٔ قاتل بلند
میشود دستکرم با نالهٔ سایل بلند
هوش مصنوعی: دل ما را به درد میآورد و این حسرت به جانمان مینشیند. در این حال، دستدردی که از جانب محبت و نالهای از سر نیاز به سوی ما دراز میشود.
ما نه تنها نیستی را دادرس فهمیدهایم
بحر هم از موج دارد دست بر ساحل بلند
هوش مصنوعی: ما تنها عدم را درک نکردهایم، بلکه حتی دریا نیز از حرکت موجهایش به سمت سواحل بلند، ناپایداری و تغییر را نشان میدهد.
چین ابروی تو هرجا بحث جوهر میکند
تیغ از جوهر رگ گردن کند مشکل بلند
هوش مصنوعی: ابروی چیندار تو هر جا که صحبت از زیبایی و ارزش میشود، باعث میشود که حتی تیغ هم نتواند به اندازه آن زیبایی را به تصویر بکشد. این موضوع چنان سخت و دشوار است که به یک مشکل بزرگ تبدیل میشود.
سایهٔ تمکین نازت هر کجا افتاده است
سبزه چون مژگان شود از خاک آن منزل بلند
هوش مصنوعی: سایهٔ زیبایی و وقار تو هر جا که افتاده باشد، باعث رویش سبزه و گلهایی زیبا میشود و زمین آن منزل را سرسبز و دلانگیز میکند.
نه فلک در جلوه آمد از تپیدنهای دل
تاکجا رفتهست یارب گرد این بسمل بلند
هوش مصنوعی: نه آسمان به زیبایی خود جلوهگری کرده، دل از عشق کجا رفته است؟ ای کاش! دور از این عشق بیپایان، این جان دردمند، به کجا رفته است؟
کاروان یاس امکان را غبار حسرتم
هرکه رفت از خویشتن، کرد آتشم در دل بلند
هوش مصنوعی: کاروان یاسی که به تحقق آرزوها میپردازد، به من نشان میدهد که حسرت من چقدر بزرگ است. هر کسی که از خود رفته، آتش عشق و اندوه را در دل من شعلهور کرده است.
حرز امنی نیست جز محرومی از نشو و نما
خوشهسان گردن مکش زین کشت بیحاصل بلند
هوش مصنوعی: هیچگونه امنیتی وجود ندارد جز محروم ماندن از رشد و شکوفایی. گردن خود را از این کشت بیثمر بلند نکن.
حیرت آهنگیم دل از شکوه ما جمع دار
دود نتواند شدن از شمع این محفل بلند
هوش مصنوعی: من در حیرت و سردرگمی به سر میبرم. دل مرا از بزرگی و جمال خود جمع نکن که این محفل به قدری باشکوه است که دود نمیتواند از شمع آن بلند شود.
با غرور نازاو مشکل برآید عجز ما
گرد مجنون نارسا و دامن محمل بلند
هوش مصنوعی: با خودپسندی و داستانسازی، دشواریهای ما حل نمیشود. ما به مانندی مجنون، ناتوان و بیپناهیم و در جستجوی حل مشکلاتمان همچنان در جادهای دراز و پرچالش حرکت میکنیم.
سدّ راه توست بیدل گر کنی تعمیر جسم
میشود دیوار چون شد قدری آب وگل بلند
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بهبود و ترمیمی در زندگیات انجام دهی، باید بدان که موانع و دشواریها همچون دیواری بر سر راهت قرار دارد. اما با تلاش و صرف زمان، مانند آبی که با گل بالا میآید، میتوانی بر این موانع غلبه کنی و به هدف خود برسی.