گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۵۳

رفته رفته عافیت هم‌کینه‌خواهی می‌کند
ساحل آخر کشتی ما را تباهی می‌کند
دوستان بر موی پیری اعتماد عیش چند
خانه‌ها روشن چراغ صبحگاهی می‌کند
آسمان زین دور مفعولی‌ که ننگ دورهاست
اختلاط خلق را معجون باهی می‌کند
هرزه‌گویی بسکه در اهل تعین غالب‌ست
لطف معنی را به لب نگذشته واهی ‌می‌کند
زاختلاط خشک‌طبعان محو مژگان می‌شود
خامه هم هرچند اشک از د‌یده راهی می‌کند
پیر گردیدیم حکم ضعف باید پیش برد
قامت خم‌ گشته بر ما کجکلاهی می‌کند
نیست بی‌جوهر نیام از پهلوی اقبال تیغ
صحبت مردان، مخنث را سپاهی می‌کند
حسن می‌داند تقاضای جنون عاشقان
گر تغافل می‌نماید عذرخواهی می‌کند
بس که پیشیم از گروتازان میدان امل
باد محشر هم قفای ما سیاهی می کند
در گلستانی‌ که حرف سرو او گردد بلند
گر همه طوبی سر افرازد گیاهی می‌کند
چون حیا غالب شود از لاف نتوان ‌دم زدن
هرکه باشد زیر آب آواز ماهی می‌کند
نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر
خلق را آدم همین بیدستگاهی می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفته رفته عافیت هم‌کینه‌خواهی می‌کند
ساحل آخر کشتی ما را تباهی می‌کند
هوش مصنوعی: به تدریج، آرامش و سلامت ما هم، مانند یک دشمن، به ما آسیب می‌زند و در نهایت، سرنوشت کشتی ما را به نابودی می‌کشاند.
دوستان بر موی پیری اعتماد عیش چند
خانه‌ها روشن چراغ صبحگاهی می‌کند
هوش مصنوعی: دوستان بر سفید شدن موی پیری اطمینان دارند که چقدر شادی‌ها و خوشی‌ها در زندگی وجود دارد و روشنایی این خوشی‌ها مانند نور صبحگاهی، خانه‌ها را روشن می‌کند.
آسمان زین دور مفعولی‌ که ننگ دورهاست
اختلاط خلق را معجون باهی می‌کند
هوش مصنوعی: آسمان از این فاصله، به خاطر اینکه دوری عیب است، ترکیب انسان‌ها را به شکل خاصی تغییر می‌دهد.
هرزه‌گویی بسکه در اهل تعین غالب‌ست
لطف معنی را به لب نگذشته واهی ‌می‌کند
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه بعضی افراد در بیان خود به بی‌خودی و بی‌محتوایی تمایل دارند، به طوری که زیبایی و عمق معنا را از زبان آدمی دور می‌کنند و کلامشان را بی‌ارزش می‌سازند.
زاختلاط خشک‌طبعان محو مژگان می‌شود
خامه هم هرچند اشک از د‌یده راهی می‌کند
هوش مصنوعی: از آمیختگی و بی‌تابی افرادی که احساسات خود را نادیده می‌گیرند، زیبایی و تأثیر چشمان معشوقه‌شان باعث می‌شود که حتی قلم هم، هرچند که از چشمانش اشک بریزد، در نوشتن و بیان احساساتش ناتوان شود.
پیر گردیدیم حکم ضعف باید پیش برد
قامت خم‌ گشته بر ما کجکلاهی می‌کند
هوش مصنوعی: زمان زیادی از عمر ما گذشته و حالا باید با ضعف و ناتوانی کنار بیاییم. قامت ما به خاطر سن بالا خمیده شده و به نوعی، این خمیدگی نمایانگر سال‌های گذرانده و تغییرات ناشی از آن است.
نیست بی‌جوهر نیام از پهلوی اقبال تیغ
صحبت مردان، مخنث را سپاهی می‌کند
هوش مصنوعی: بدون وجود جوهر و ارزش، نیام که در کنار اقبال است، سخن از مردانی که با سختی‌ها روبه‌رو هستند، لشکری می‌سازد.
حسن می‌داند تقاضای جنون عاشقان
گر تغافل می‌نماید عذرخواهی می‌کند
هوش مصنوعی: حسن می‌داند که عاشقان در دل خود چه آرزوهایی دارند و اگر به نظرش بی‌توجهی کند، به نوعی عذرخواهی می‌کند.
بس که پیشیم از گروتازان میدان امل
باد محشر هم قفای ما سیاهی می کند
هوش مصنوعی: به دلیل نگرانی از آینده و روز قیامت، به قدری از دشمنان و حیله‌های آن‌ها نگران هستیم که حتی باد روز محشر هم پشت سر ما را تیره و تار می‌کند.
در گلستانی‌ که حرف سرو او گردد بلند
گر همه طوبی سر افرازد گیاهی می‌کند
هوش مصنوعی: در باغی که سرو زیبا و باشکوهی وجود دارد، اگر همه درختان نیز به زیبایی و بلندی رشد کنند، باز هم آن سرو به چشم می‌آید و برتر خواهد بود.
چون حیا غالب شود از لاف نتوان ‌دم زدن
هرکه باشد زیر آب آواز ماهی می‌کند
هوش مصنوعی: زمانی که حیا بر انسان غالب باشد، نمی‌تواند با افتخارات دروغین صحبت کند. هر کسی که در زیر آب پنهان است، باز هم صدای ماهی را ایجاد می‌کند، اما نمی‌تواند به راستی خود را نمایان کند.
نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر
خلق را آدم همین بیدستگاهی می‌کند
هوش مصنوعی: درست کردن طبیعت انسان‌ها ممکن نیست، مگر از طریق فقر و نیاز، زیرا همین بیچارگی باعث می‌شود که آدمی به خود بیاید و اصلاح شود.