غزل شمارهٔ ۱۴۴۶
با هستیام وداع تو و من چه میکند
با فرصت نیامده رفتن چه میکند
بخت سیه زچشمکسان جوهرم نهفت
شبهای تار ذره به روزن چه میکند
فریاد از که پرسم و پیش که جان دهم
کان غایب از نظر به دل من چه میکند
هستی برای هیچکس آسودگی نخواست
گر دوست اینکند به تو دشمن چه میکند
تیغ قضا سر همه درپا فکنده است
گردون درین مصاف به جوشن چه میکند
هرشیشه دل حریف تکوتاز عشق نیست
جاییکه مرد نالهکند زن چه میکند
رنگ به گردش آمدهای در کمین ماست
گر سنگ نیستیم فالاخن چه میکند
دل خنده کار زشتی اعمال کس مباد
زنگی چراغ آینه روشن چه میکند
داغ دل از تلاش نفسها همان بجاست
در سنگ آتش اینهمه دامن چه میکند
آه از مآل خرمی و انبساط عمر
تا گل درین بهار شکفتن چه میکند
دلهای غافل و اثر وعظ تهمت است
بر عضو مرده مالش روغن چه میکند
تسلیم عشق را به رعونت چه نسبت است
بیدل سر بریده به گردن چه میکند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با هستیام وداع تو و من چه میکند
با فرصت نیامده رفتن چه میکند
هوش مصنوعی: وداع من با وجودم، چه تأثیری بر تو دارد؟ و این فرصت که هنوز نیامده، چه کار میتواند بکند؟
بخت سیه زچشمکسان جوهرم نهفت
شبهای تار ذره به روزن چه میکند
هوش مصنوعی: شانس بد من از نظر دیگران پنهان شده است. در شبهای تاریک، یک ذره نور چه کار میتواند بکند، وقتی که روزنهای برای دیده شدن وجود ندارد؟
فریاد از که پرسم و پیش که جان دهم
کان غایب از نظر به دل من چه میکند
هوش مصنوعی: دیگر به که شکایت کنم و پیش کی جان بسپارم، در حالی که آن کسی که از چشمم دور است، در دل من چه حالتی دارد؟
هستی برای هیچکس آسودگی نخواست
گر دوست اینکند به تو دشمن چه میکند
هوش مصنوعی: زندگی هیچکس را به آسایش و راحتی نمیکشاند. اگر دوستی تو را به دردسر بیندازد، دشمنی چه بلایی بر سرت میآورد؟
تیغ قضا سر همه درپا فکنده است
گردون درین مصاف به جوشن چه میکند
هوش مصنوعی: خشم و تقدیر الهی بر سر همه سایه افکنده و در این نبرد، آسمان چه کاره است که از زره دفاعی استفاده کند؟
هرشیشه دل حریف تکوتاز عشق نیست
جاییکه مرد نالهکند زن چه میکند
هوش مصنوعی: هر دل و احساسی نمیتواند در برابر عشق مقاومت کند، زیرا اگر مردی در عشق رنج و ناله کند، زن چه قدرتی دارد که بتواند به او کمک کند.
رنگ به گردش آمدهای در کمین ماست
گر سنگ نیستیم فالاخن چه میکند
هوش مصنوعی: رنگی که به دور شما آمده، در حال آماده باش است تا به ما حمله کند. اگر ما مستحکم و مقاوم نباشیم، این حمله به چه نتیجهای خواهد رسید؟
دل خنده کار زشتی اعمال کس مباد
زنگی چراغ آینه روشن چه میکند
هوش مصنوعی: دل اگر شاد و خندان باشد، نباید به کارهای زشت دیگران توجه کند. همچون چراغی که در آینه میدرخشد، باید بر روشنایی و خوبیها تمرکز کند.
داغ دل از تلاش نفسها همان بجاست
در سنگ آتش اینهمه دامن چه میکند
هوش مصنوعی: دل پر از درد و غم ناشی از تلاشها و کوششها، همانند گرمایی است که در دل سنگ داغ آتش وجود دارد. حالا این همه وقایع و مشکلات چه تأثیری بر دل و زندگی ما دارند؟
آه از مآل خرمی و انبساط عمر
تا گل درین بهار شکفتن چه میکند
هوش مصنوعی: عجب که در این بهار زیبا، با تمام شادی و سرزندگی، آدمی باید نگران نتیجه و فرجام این خوشیها و عمرش باشد.
دلهای غافل و اثر وعظ تهمت است
بر عضو مرده مالش روغن چه میکند
هوش مصنوعی: دلهای بیخبر از حقایق، مانند اعضای مرده هستند که با موعظهی تهمت زندگی نمیگیرند؛ مثل این است که به یک عضو مرده روغن بمالیم، هیچ تأثیری نخواهد داشت.
تسلیم عشق را به رعونت چه نسبت است
بیدل سر بریده به گردن چه میکند
هوش مصنوعی: عشق و تسلیم در برابر آن، با خودخواهی و اعتماد به نفس چه ارتباطی دارد؟ شخصی که قربانی عشق شده، مانند سر بریدهای است که چه کار میتواند بکند؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۴۴۶ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1393/06/11 19:09
احسان
در بیت آخر خانش بهتری دست میده اگه این تصحیح رو در نظر بگیریم: تسلیم عشق را به رعونت چه حاجت است/