غزل شمارهٔ ۱۴۴۴
قامت خمکز حیا سوی زمین رو میکند
فهم میخواهد اشارتهای ابرو میکند
هر کجا باشیم در اندوه از خود رفتنیم
شمع ما سر بر هوا هم، سیر زانو می کند
سایه و تمثال راکم نیستگر سنجی به باد
شرم خفت سنگ ما را بیترازو میکند
چشم بند سحر الفت را نمیباشد علاج
دل گرفتار خود است و یاد گیسو میکند
این چنین کز ناتوانیها شکستم دادهاند
گر رسد چینی به یادم نوحه بر مو میکند
بسکه یاران در همین ویرانهها گم گشتهاند
میچکد اشکم ز چشم و خاک را بو میکند
روز بازار تعین آنقدر مالوف نیست
خلق چون شب شد دکان در چشم آهو میکند
ناتوانی هم به جایی میرسد، مردانه باش
سایه کار قاصد مطلب به پهلو میکند
با توکّل کس نمیپرداخت گر میداشت شرم
دستگاه نعمت بیخواست بدخو میکند
طبع ظالم در ریاضت مایل اصلاح نیست
تیغ را تدبیر خونریزی تنکرو میکند
حالت از کف میرود در فکر مستقبل مرو
این خیال دورگرد آخر تو را، او میکند
تاکجا بیدل ز گردون خجلتم باید کشید
اینکمان سخت، پر زورم به بازو میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۳: ناتوانی باز چون شمعم چه افسون میکندغزل شمارهٔ ۱۴۴۵: ذوق فقر افسانهٔ اقبالکوته میکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قامت خمکز حیا سوی زمین رو میکند
فهم میخواهد اشارتهای ابرو میکند
هوش مصنوعی: تنیده شدن قامت به خاطر شرم، باعث میشود که سر به سمت زمین برود و در همین حال، اشارههای ابرو نشاندهنده درک و فهم اوست.
هر کجا باشیم در اندوه از خود رفتنیم
شمع ما سر بر هوا هم، سیر زانو می کند
هوش مصنوعی: هر جا که باشیم، از غم و ناراحتی به خود میرویم. حتی اگر شمع ما در بلندیها باشد، باز هم به سمت زمین خم میشود.
سایه و تمثال راکم نیستگر سنجی به باد
شرم خفت سنگ ما را بیترازو میکند
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهی ارزش و تاثیر یک چیز را بسنجی، به ظاهر و سایه آن توجه نکن، چرا که سنگین و باارزش بودن چیزی همیشه به شکل آن نیست و ممکن است در دنیای واقعی، بدون اندازهگیری مناسب، اهمیتش نادیده گرفته شود.
چشم بند سحر الفت را نمیباشد علاج
دل گرفتار خود است و یاد گیسو میکند
هوش مصنوعی: چشمبند سحر به عشق و زیبایی کارساز نیست؛ چون دل در قید و بند عشق خودش است و به یاد موهای آن معشوق میافتد.
این چنین کز ناتوانیها شکستم دادهاند
گر رسد چینی به یادم نوحه بر مو میکند
هوش مصنوعی: از ناتوانیها و مشکلاتی که بر سر راهم بوده، دچار شکست شدهام. اگر یاد کسی بیفتد، بر موهایم عزاداری میکند.
بسکه یاران در همین ویرانهها گم گشتهاند
میچکد اشکم ز چشم و خاک را بو میکند
هوش مصنوعی: دوستها و یارانم در این خرابهها گم شدهاند و این موضوع مرا به حدی ناراحت میکند که اشکهایم از چشمانم سرازیر میشود و حتی به خاک احساس تعلق میکنم.
روز بازار تعین آنقدر مالوف نیست
خلق چون شب شد دکان در چشم آهو میکند
هوش مصنوعی: در روزهای عادی، دیدن و خرید و فروش امری معمولی است، اما وقتی شب میشود، دکانها و بازارها حال و هوای خاصی پیدا میکنند و حتی در چشمان آهو نیز این زیبایی و جذابیت را میتوان دید.
ناتوانی هم به جایی میرسد، مردانه باش
سایه کار قاصد مطلب به پهلو میکند
هوش مصنوعی: کسانی که ناتوان هستند نیز در نهایت به مقصود خود میرسند، پس با شجاعت و استقامت ادامه بده. کار قاصد به آرامی و به دور از هیاهو پیش میرود.
با توکّل کس نمیپرداخت گر میداشت شرم
دستگاه نعمت بیخواست بدخو میکند
هوش مصنوعی: اگر کسی به توکل کردن عادت داشت، نمیتوانست به راحتی از نعمات دست بکشد. چرا که اگر بخواهد از این نعمتها بیهیچ تلاشی بگذرد، در واقع به خودی خود به خوبی نمیتواند رفتار کند.
طبع ظالم در ریاضت مایل اصلاح نیست
تیغ را تدبیر خونریزی تنکرو میکند
هوش مصنوعی: نفس ظالم تمایل به تغییر و بهبود ندارد؛ حتی اگر بخواهد در خودسازی تلاش کند، مانند اینکه تدبیر و عقل در استفاده از تیغ باعث میشود تا خونریزی کم رونقتر شود.
حالت از کف میرود در فکر مستقبل مرو
این خیال دورگرد آخر تو را، او میکند
هوش مصنوعی: نگران آینده نباش و از حال خود غافل نشو، چون این اندیشههای دور و خیالپردازانه ممکن است در نهایت تو را به خودش مشغول کند و از هدفت دور کند.
تاکجا بیدل ز گردون خجلتم باید کشید
اینکمان سخت، پر زورم به بازو میکند
هوش مصنوعی: تا چه حد باید از آسمان خجالتزده باشم؛ این کمان محکم و پرقدرت به بازویم فشار میآورد.