اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمیکند
در قفس حبابها، باد وطن نمیکند
هوش مصنوعی: انسانی که دچار افراط و شتابزدگی است، نمیتواند در آرامش و به دور از تندروی سخن بگوید. او مانند حبابی در قفس، از آزادی و اصالت دور است و به راحتی نمیتواند برگردد به ریشههایش.
لب مگشای چون صدف تا گهر آوری به کف
گوش طلبکهکارگوش هیچ دهن نمیکند
هوش مصنوعی: لبهای خود را مانند صدف نبند، تا بتوانی جواهرات را به دست بیاوری. زیرا گوش، هیچ چیزی را از دهان دریافت نمیکند.
قطره محیط میشود چون ز سحاب شد جدا
روح ز وهم خود عبث ترک بدن نمیکند
هوش مصنوعی: وقتی قطره از ابر جدا میشود، در دریا غوطهور میشود. روح نیز از خیالهای بیمورد خود رها نمیشود و از بدن جدا نمیگردد.
هستی خود گداز من شمع شرر بهانهایست
لیککسی نگاهگرم جانب من نمیکند
هوش مصنوعی: وجود من مانند شمعی در حال ذوب شدن است و شعلهاش بهانهای برای وجود من است، اما هیچکس توجهی به من نمیکند.
خون امید میخورد بیتو دل شکستهام
طرهٔ سرکشت چرا یاد شکن نمیکند
هوش مصنوعی: دل شکستۀ من بدون تو در عذاب است و امیدی به زندگی ندارد. هیچگاه نتوانستهام فراموش کنم که چرا به یاد درد و رنج تو نمیافتم.
بسکه هوای غربتم چون نفس است دلنشین
جوهر من در آینه فکر وطن نمیکند
هوش مصنوعی: دل تنگی من از غربت به اندازه نفس کشیدن است و در ذهنم، در آینه افکارم، جوهر وجودم به وطن نمیرسد.
نیست به عالم جنونگردش رنگ عافیت
هیچکس از برهنگی جامهکهن نمیکند
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس از جنون و دیوانگی در امان نیست و هیچکس نمیتواند به خاطر تجربه، از عافیت و آرامش دور بماند. هیچکس نمیتواند با تکیه بر گذشتهاش، از چالشها و مشکلات زندگی در امان باشد.
پنبهٔ داغ عاشقان نیست به غیر سوختن
مردهصفت چراغ ما سر به کفن نمیکند
هوش مصنوعی: عشاق در حالتی گرم و پرشور هستند که هیچکس جز خودشان نمیتواند این حالت را درک کند. در این حال، تنها نتیجهای که میتوانند بگیرند، سوختن است. نور وجود آنها هم به این سوختن وابسته است و از این رو، به خواب ابدی نمیروند و هرگز تسلیم نمیشوند.
دیده به صدهزار اشک محو نثار مقدمیست
آه که آن سهیل ناز یاد یمن نمیکند
هوش مصنوعی: دیدهام پر از اشک و غم، و این اشکها به خاطر کسی است که یادش را فراموش نکردهام. افسوس که آن سهیل، به یاد یمنیها نمیافتد.
منع غنای دلبران نیست به جهد عاشقان
بلبل اگربه خون تپد غنچه سخن نمیکند
هوش مصنوعی: عاشقانی که دلشان پر از عشق است، نمیتوانند مانع زیباییهای دلبران شوند. حتی اگر بلبل در خون خود بغلطد، غنچهای که به زبان کلامش نمیآید، سکوت میکند و چیزی نمیگوید.
از عزبی به طبع خود جمع مکن مواد ننگ
شوهر خویش میشود مرد که زن نمیکند
هوش مصنوعی: از خصلتهای خود، به طور ناخودآگاه، چیزهایی را جمع نکن که سبب رسوایی شوهرت میشود. زیرا مردی که همسرش اینگونه باشد، به عذر او نمیپردازد.
ناله به شعله میتپد حلقهٔ داغگو مباش
شمع بساط بیکسان ساز لگن نمیکند
هوش مصنوعی: ناله به شعله میتپد، به معنی این است که درد و رنج مثل شعله آتش زبانه میکشد و تاثیر عمیقی دارد. حلقه داغ، به نشانهٔ تنش و اضطراب، نشان میدهد که در این فضا هر چیزی باید به یک حالت یکنواخت و آرام تبدیل شود. شمع، به عنوان نمادی از روشنی و زندگی، باید تلاش کند تا فضای آرامش را ایجاد کند، در حالی که لگن به هیچ عنوان نمیتواند این آرامش را فراهم کند. در کل، این متن به تلاشی برای ایجاد آرامش در فضای پرتنش اشاره دارد.
زخم تو آنچه میکند با دل خستگان عشق
صبح نکرده با هوا، گل به چمن نمیکند
هوش مصنوعی: زخم دل تو، تأثیری که بر دلهای خسته میگذارد، مانند تأثیری است که صبح زود بر گلها در چمن میگذارد؛ یعنی هیچ چیز نمیتواند آن زیبایی و شادابی را ایجاد کند.
سایهٔ دور ازآفتاب مغتنم خود است و بس
طالب وصل او شدن صرفهٔ من نمیکند
هوش مصنوعی: سایهای که از نور خورشید دور است، ارزشمند و نیکوست و فقط خود آن است که مهم به نظر میرسد. تلاش برای رسیدن به نور و پیوستن به آن، برای من سودی ندارد.
نیست دمیکه شانهوار در خم فکر زلف یار
بیدل سینهچاک من سیر ختن نمیکند
هوش مصنوعی: هیچ لحظهای نیست که افکار من دربارهی زلفهای محبوبم، مانند شانهای که موها را مرتب میکند، آرام بگیرد. من که دل شکستهام، همواره در دنیای خیالات و یادهایم غرق شدهام و هیچ گاه از این حال رهایی نمییابم.
حاشیه ها
1395/03/16 13:06
حمید زارعی مرودشت
راجع به بیتِ نهم، کانال بیدلخوانی نوشته:
(ادیم) چیست؟
اَدیم به طورِ عام، به معنای پوست دباغی شده و گسترده است و در معنای خاص، پوستی از چرم که خوش بوی و سرخ رنگ است و باور بر این بوده که این بو و رنگ را در زیرِ تابشِ ستارهی سهیل و فقط در دو منطقهی طائف و یمن به دست می آورَد.
پس ارتباطِ (سهیل) با (اَدیم) در ادبیات از این باور سرچشمه میگیرد
به عنوان مثال، سعدی در گلستان میگوید:
برهمه عالم همی تابد سهیل
جائی انبان میکند جائی ادیم
و بیدل میگوید:
دیده به صدهزار اشک محوِ نثارِ مقدمیست
آه که آن سهیلِ ناز، یادِ یمن نمیکند
در این بیت بیدل چشم خودش را به پوستی گسترده و مزین به گوهر اشک تشبیه کرده که در زیرِ پای بزرگان میانداختهاند. و میگوید من چشمم را در راهش همچون پوستِ مرصع گستردهام اما او چون ستارهی سهیل به یمن سر نمیزند تا ارزش این پوستِ مرصع (چشم شاعر را) بالا ببرد.
جالب اینکه پوست از تابش ستارهی سهیل سرخ میشود، اما چشم بیدل هم اکنون از گریه خون است.
@bidelkh
برای خواندن مطالب بیشتر به کانال بیدلخوانی سر بزنید