گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۳۵

اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند
تاکاف و نون تهیهٔ آواز می‌کند
آهنگ صور خیز تو در هر نفس زدن
ساز هزار عالم ناساز می‌کند
هرگاه می‌دهی به زبان رخصت سخن
جبریل بال می‌زند و ناز می‌کند
نیرنگ اعتبار بهار تجددت
با هم چه رنگها که نه‌ گلباز می‌کند
شام ابد به جیب تو سر می‌برد فرو
صبح ازل زتو سخن آغاز می‌کند
هر رنگ و بو که می‌دمد از نوبهار صنع
آیینهٔ خیال تو پرداز می‌کند
گر فطرت تو پر نزند در فضای قدس
خاک فسرده راکه فلکتاز می‌کند
زین ‌باغ ‌نی دمیدن صبحی‌ و نی‌ گلی‌ست
سحرآفرین تبسمت اعجاز می‌کند
این عرصه تا کجا نشود پایمال ناز
رخش تعین تو تک و تاز می‌کند
روز و شبی در انجمن اعتبار نیست
چشم تو می‌زند مژه و باز می‌کند
بیدل تآملی که در این گلشن خیال
رنگ شکستهٔ تو چه پرواز می‌کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند
تاکاف و نون تهیهٔ آواز می‌کند
هوش مصنوعی: در ابتدا، در حالت عدم و ناوجودی، زبانت را باز می‌کنی تا صدای ساز و آواز به وجود آید و نواهایی را بسازی.
آهنگ صور خیز تو در هر نفس زدن
ساز هزار عالم ناساز می‌کند
هوش مصنوعی: هر بار که نفس می‌کشی، صدای زیبای تو حالتی از شور و شوق در دنیای بی‌نظم ایجاد می‌کند.
هرگاه می‌دهی به زبان رخصت سخن
جبریل بال می‌زند و ناز می‌کند
هوش مصنوعی: هر زمان که اجازه می‌دهی تا حرفی بزنی، همانند جبرئیل روح‌القدس، احساس آزادی و زیبایی می‌کنی.
نیرنگ اعتبار بهار تجددت
با هم چه رنگها که نه‌ گلباز می‌کند
هوش مصنوعی: نیرنگ و فریب اعتبار فصل بهار را با هم چه رنگ‌های جالبی که به این زیبایی نمی‌زند.
شام ابد به جیب تو سر می‌برد فرو
صبح ازل زتو سخن آغاز می‌کند
هوش مصنوعی: شام ابدی در دل تو جا دارد و از نخستین صبح، سخنان تو را شروع می‌کند.
هر رنگ و بو که می‌دمد از نوبهار صنع
آیینهٔ خیال تو پرداز می‌کند
هوش مصنوعی: هرگونه رنگ و عطر که در بهار جدید به مشام می‌رسد، تصویر و انعکاسی از خیال تو را خلق می‌کند.
گر فطرت تو پر نزند در فضای قدس
خاک فسرده راکه فلکتاز می‌کند
هوش مصنوعی: اگر فطرت تو در فضاهای معنوی و یاد خدا پرواز نکند، حتی خاکی که از نظر ظاهری مرده و بی‌حرکت به نظر می‌رسد، نمی‌تواند جایگاهی برای تو باشد.
زین ‌باغ ‌نی دمیدن صبحی‌ و نی‌ گلی‌ست
سحرآفرین تبسمت اعجاز می‌کند
هوش مصنوعی: از این باغ، صبحی طلوع کرده و گلی وجود ندارد که لبخند تو جادو می‌کند و زیبایی می‌آفریند.
این عرصه تا کجا نشود پایمال ناز
رخش تعین تو تک و تاز می‌کند
هوش مصنوعی: این فضا تا کجا زیر پای زیبایی تو آسیب نبیند؟ انتخاب تو به تنهایی می‌درخشد و جلو می‌آید.
روز و شبی در انجمن اعتبار نیست
چشم تو می‌زند مژه و باز می‌کند
هوش مصنوعی: در جمع و محفل هیچ ارزشی برای شب و روز وجود ندارد، چراکه چشمان تو با یک پلک زدن، همه چیز را دوباره روشن می‌کند.
بیدل تآملی که در این گلشن خیال
رنگ شکستهٔ تو چه پرواز می‌کند
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های این گلشن خیالی نگاه کن که کدام رنگ شکستهٔ تو، پرواز می‌کند.