گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۳۲

گر طمع دست طلب وامی‌کند
بر قناعت خنده لب وامی‌کند
گرم می‌جوشی به لذات جهان
این شکر دکان تب وامی‌کند
موج گوهر باش کارت بسته نیست
ناخنی دارد ادب وامی‌کند
فتح باب عافیت وقف ‌کسی‌ست
کز جبین چین غضب وامی‌کند
شیشه مشکن ورنه دل هم زین بساط
راه کهسار حلب وامی‌کند
سایهٔ طوبی نباشد گو مباش
جای ما برگ عنب وامی‌کند
ای چراغ محفل شیب و شباب
صبح ته ‌گیر آنچه شب وامی‌کند
شرم‌کم دارد ز ناموس عدم
هر که طومار نسب وامی‌کند
پنبه از مینا به غفلت برمدار
این پری بند قصب وامی‌کند
بی‌ادب بر غنچه نگشایید دست
این‌ گره را گل به لب وامی‌کند
عقده ناپیداست در تار نفس
لیک بیدل روز و شب وامی‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر طمع دست طلب وامی‌کند
بر قناعت خنده لب وامی‌کند
هوش مصنوعی: اگر دستی که به طلب و انتظار دارد به طمع بیفتد، قناعت باعث می‌شود لبخند بر لبانش بنشیند.
گرم می‌جوشی به لذات جهان
این شکر دکان تب وامی‌کند
هوش مصنوعی: اگر تو در لذت‌های این دنیا غرق شده‌ای، این شکر مانند دکانی باعث می‌شود که تب و تپش قلبت افزایش یابد.
موج گوهر باش کارت بسته نیست
ناخنی دارد ادب وامی‌کند
هوش مصنوعی: به مانند موجی باش که جواهر را حمل می‌کند و هیچ محدودیتی برای کار کردن ندارد؛ ادب و تربیت هم می‌تواند به تو کمک کند.
فتح باب عافیت وقف ‌کسی‌ست
کز جبین چین غضب وامی‌کند
هوش مصنوعی: درب باز کردن به سمت آرامش و سلامت، مختص کسی است که از چهره‌اش نشانه‌های خشم و ناراحتی دیده می‌شود.
شیشه مشکن ورنه دل هم زین بساط
راه کهسار حلب وامی‌کند
هوش مصنوعی: شیشه را نشکن، زیرا قلب هم از این درختان در حال رشد در حلب، رنج می‌برد و آسیب می‌بیند.
سایهٔ طوبی نباشد گو مباش
جای ما برگ عنب وامی‌کند
هوش مصنوعی: سایهٔ درخت پرثمر طوبی بر ما نیست، پس به جای ما، برگ مو را می‌چسباند.
ای چراغ محفل شیب و شباب
صبح ته ‌گیر آنچه شب وامی‌کند
هوش مصنوعی: ای نور روشنایی‌بخش جمع و جوانی، صبحی که در انتهای شب فرا می‌رسد، آنچه را که شب به امانت گذاشته است، برمی‌گرداند.
شرم‌کم دارد ز ناموس عدم
هر که طومار نسب وامی‌کند
هوش مصنوعی: هر کس که به اصل و نسب خود افتخار می‌کند و به آن می‌نازد، باید از عدم پوشش و حرمت خود شرم کند.
پنبه از مینا به غفلت برمدار
این پری بند قصب وامی‌کند
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی و بدون توجه، پنبه‌ را از مینا جدا نکن، زیرا این پری از بند خود آزاد می‌شود.
بی‌ادب بر غنچه نگشایید دست
این‌ گره را گل به لب وامی‌کند
هوش مصنوعی: بی‌ادب‌ها بر روی غنچه‌ها دست نمی‌زنند، زیرا این کار باعث می‌شود که گل لبخندش را نمایان کند.
عقده ناپیداست در تار نفس
لیک بیدل روز و شب وامی‌کند
هوش مصنوعی: در درون انسان، احساسات و افکاری وجود دارد که به چشم نمی‌آیند، اما آدمی بی‌توجه به آن‌ها، در طول روز و شب به طور مداوم به آنها می‌اندیشد و تحت تأثیرشان قرار می‌گیرد.