غزل شمارهٔ ۱۴۲۹
عاقبتدر حلقهٔآن زلف، دل جا میکند
عکس در آیینه راه شوخیی وامیکند
غمزهٔ وحشی مزاجت در دل مجروح من
زخم ناخن را خیال موج دریا میکند
سطر آهی تا نمایان شد دل از جا رفته است
خامهٔ الفت نمیدانم چه انشا میکند
گه تغافل میتراشد گاه نیرنگ نگاه
جلوه را آیینهٔ ما سخت رسوا میکند
دامن مستی به آسانی نمیآید به دست
باده خونها میخورد تا نشئه پیدا میکند
در زیان خویش کوش ای آنکه خواهی نفع خلق
مومیایی هم شکست خود تمنا میکند
غنچه میگویدکه ای در بندکلفتماندگان
عقدهٔ دل را همین آشفتگی وامیکند
:نیست موجودیکه نبود غرقهٔگرداب وهم
بحر هم عمریست دست موج بالا میکند
هستی بیحاصل ما بسکه مشتاق فناست
هرکه گردد خاک دل اندیشهٔ ما میکند
خاکساران تا کجا دارند پاس آبرو
سایه را از عاجزی هرکس ته پا میکند
آشیان الفت دل چون نفس در راه ماست
ورنه ما را اینقدر پرواز عنقا میکند
در بیابان طلب بیدل تأمل رهزن است
کار امروز ترا اندیشه فردا میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۸: بسکه بیروپت بهارم کلفت انشا میکندغزل شمارهٔ ۱۴۳۰: ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاقبتدر حلقهٔآن زلف، دل جا میکند
عکس در آیینه راه شوخیی وامیکند
هوش مصنوعی: در نهایت، دل آدم در دایره آن موهای پیچیده جا میگیرد و تصویری از آن در آینه به وجود میآورد، که نشاندهنده بازیگوشی و زیبایی است.
غمزهٔ وحشی مزاجت در دل مجروح من
زخم ناخن را خیال موج دریا میکند
هوش مصنوعی: چشمک و ناز تو بقدری بر دل مجروح من تأثیر میگذارد که زخم ناخنات همچون موج دریا در ذهنم تداعی میشود.
سطر آهی تا نمایان شد دل از جا رفته است
خامهٔ الفت نمیدانم چه انشا میکند
هوش مصنوعی: وقتی که آهی کشیدم، متوجه شدم که قلبم به شدت در حال پرکشیدن است. نمیدانم این قلم که به خاطر عشق نوشته میشود، چه داستانی را بازگو خواهد کرد.
گه تغافل میتراشد گاه نیرنگ نگاه
جلوه را آیینهٔ ما سخت رسوا میکند
هوش مصنوعی: گاهی با بیتوجهی رفتار میکند و گاهی با فریب، نگاهش را به نمایش میگذارد. اما آینهٔ ما حقیقت را بهخوبی نشان میدهد و رسوایی را فاش میکند.
دامن مستی به آسانی نمیآید به دست
باده خونها میخورد تا نشئه پیدا میکند
هوش مصنوعی: به دست آوردن حالت مستی کار آسانی نیست. برای رسیدن به چنین حالتی، نیازی به نوشیدن شراب است و این شراب از خون ها میگذرد تا اثر کند و انسان را سرخوش کند.
در زیان خویش کوش ای آنکه خواهی نفع خلق
مومیایی هم شکست خود تمنا میکند
هوش مصنوعی: به خودت زحمت نده و نخواه که برای دیگران فایدهای داشته باشی، زیرا حتی مومیاییها که در ظاهر جان نداشته و از آسیب در اماناند، هم به نوعی از سرنوشت خود و شکست خود درخواست میکنند.
غنچه میگویدکه ای در بندکلفتماندگان
عقدهٔ دل را همین آشفتگی وامیکند
هوش مصنوعی: غنچه میگوید که افرادی که درگیر مشکلات و بندهای زندگی هستند، به خاطر همین آشفتگیها و دشواریها میتوانند احساسات و ناگواریهای درونی خود را بیان کنند.
:نیست موجودیکه نبود غرقهٔگرداب وهم
بحر هم عمریست دست موج بالا میکند
هوش مصنوعی: هیچ موجودی نیست که در گرداب و توهم غرق نشده باشد؛ حتی دریای زندگی نیز گاهی با امواج خود تلاش میکند تا خود را به بالا بکشاند.
هستی بیحاصل ما بسکه مشتاق فناست
هرکه گردد خاک دل اندیشهٔ ما میکند
هوش مصنوعی: وجود بیفایده ما به اندازهای به زوال و فنا علاقه دارد که هر کس به خاک تبدیل شود، دل و فکر ما را به آن میسپارد.
خاکساران تا کجا دارند پاس آبرو
سایه را از عاجزی هرکس ته پا میکند
هوش مصنوعی: خاکساران و افرادی که فروتن هستند، تا کجا میتوانند از آبرو و حیثیت خود مراقبت کنند، در حالی که هر کسی به خاطر ناتوانیاش، حتی در اوج ضعف، به خودش آسیب میزند.
آشیان الفت دل چون نفس در راه ماست
ورنه ما را اینقدر پرواز عنقا میکند
هوش مصنوعی: محل دل با عشق مانند نفس کشیدن برای ما اهمیت دارد؛ وگرنه این مسیر ما را تا آنجا بالا میبرد که پرواز پرندهای افسانهای ممکن میشود.
در بیابان طلب بیدل تأمل رهزن است
کار امروز ترا اندیشه فردا میکند
هوش مصنوعی: در بیابان، جستجوی عشق بیپروا میتواند خطرناک باشد. امروز باید تمرکز کنی و از افکار فردا دور بمانی.