گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲۸

بسکه بی‌روپت بهارم ‌کلفت انشا می‌کند
چون حنا رنگ از گرانی سایه پیدا می‌کند
گر نه باد صبح چین طره‌ات وا می‌کند
نسخهٔ جمعیت ما را که اجزا می‌کند
عضو عضوم‌بسکه می‌بالد به‌سودای جنون
وسعت دامان داغ ایجاد صحرا می کند
همت !ز تدبیر بیجا تاکجا خجلت‌کشد
ای جنون رحمی که ما را هوش رسوا می‌کند
نسخهٔ هستی ز بس دقت سواد افتاده است
چشم برهم بسته حل این معما می‌کند
جنس درد بیکسی ‌کم نیست در بازار ما
گر شنیدن مایه دارد ناله سودا می‌کند
جلوه از شوخی‌ نقاب حیرتی افکنده است
رنگ صهبا در نظرها کار مینا می‌کند
دیده ما را خمار شوخی رفتار او
عاقبت خمیازه‌ ای نقش کف پا می‌کند
چون ‌شود بیحاصلی ‌معلوم‌ مطلب حاصل‌ست
حاجت ما را روا نومیدی ما می‌کند
گر چنین بالد هوای پر فشانیهای شوق
آه ما را ربشهٔ ‌تخم ثریا می‌کند
در شکست آرزو تعمیر آزادی‌ گم است
بال چون بر هم خورد پرواز پیدا می کند
سنگ بر تدبیر زن‌، ‌کار کس اینجا بسته نیست
یک شکستن صد کلید از قفل انشا می‌کند
رهبر مقصود بیدل وحشت ‌از خویش‌ است‌ و بس
سیل چون مطلق عنان شد سیر دربا می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه بی‌روپت بهارم ‌کلفت انشا می‌کند
چون حنا رنگ از گرانی سایه پیدا می‌کند
هوش مصنوعی: پاییز به قدری بی‌روحت و بی‌حالی که بهار هم از تو ناامید شده و برای تو نوشته می‌نویسد. مثل اینکه رنگ حنا به خاطر سنگینی سایه‌ها و ناراحتی‌ها کمرنگ شده است.
گر نه باد صبح چین طره‌ات وا می‌کند
نسخهٔ جمعیت ما را که اجزا می‌کند
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبح، موهای تو را باز نکند، پس اتحاد ما را هم از هم می‌پاشد و تکه‌تکه می‌کند.
عضو عضوم‌بسکه می‌بالد به‌سودای جنون
وسعت دامان داغ ایجاد صحرا می کند
هوش مصنوعی: هر بخش از وجود انسان به خاطر عشق و جنون می‌بالد و به شوق وسعت و زیبایی‌های زندگی، دلیلی برای تلاش و ایجاد فضای جدید در زندگی پیدا می‌کند.
همت !ز تدبیر بیجا تاکجا خجلت‌کشد
ای جنون رحمی که ما را هوش رسوا می‌کند
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف، از تدبیرهای بی‌مورد و نادرست تا چه حد می‌توان خجالت کشید؟ ای جنون، رحم کن بر ما که این هوش و ذکاوت‌مان ما را رسوا می‌کند.
نسخهٔ هستی ز بس دقت سواد افتاده است
چشم برهم بسته حل این معما می‌کند
هوش مصنوعی: به خاطر دقت و توجه زیاد به جزئیات زندگی، حقیقت وجودی به طور عمیق درک نشده است و برای فهم این معما، نیاز به تفکر و تامل عمیق داریم.
جنس درد بیکسی ‌کم نیست در بازار ما
گر شنیدن مایه دارد ناله سودا می‌کند
هوش مصنوعی: در بازار ما، درد و رنج از تنهایی کم نیست و اگر کسی بخواهد، می‌تواند با شنیدن این دردها، ناله و زاری را در دل خود احساس کند و به نوعی درگیر احساسات خود شود.
جلوه از شوخی‌ نقاب حیرتی افکنده است
رنگ صهبا در نظرها کار مینا می‌کند
هوش مصنوعی: نمایش زیبایی به طور غیرمستقیم در حال ایجاد شگفتی است و رنگ شراب در دیدگاه‌ها به مانند افسونگری مینا عمل می‌کند.
دیده ما را خمار شوخی رفتار او
عاقبت خمیازه‌ ای نقش کف پا می‌کند
هوش مصنوعی: چشم‌های ما به خاطر شوخی‌های او سرمست و خواب‌آلود شده‌اند و در پایان، نشانه‌ای از خستگی را مانند علامتی بر کف پا نشان می‌دهند.
چون ‌شود بیحاصلی ‌معلوم‌ مطلب حاصل‌ست
حاجت ما را روا نومیدی ما می‌کند
هوش مصنوعی: وقتی که نتیجه‌ای بی‌فایده به دست می‌آید، مشخص می‌شود که در واقع به هدف اصلی دست یافته‌ایم. ناامیدی ما تنها به دلیل عدم دستیابی به نتیجه‌ای معین است.
گر چنین بالد هوای پر فشانیهای شوق
آه ما را ربشهٔ ‌تخم ثریا می‌کند
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد که آرزوها و شوق‌های پرشور ما مانند دانهٔ گلی از زمین سر برآورند، آهی که از دل برمی‌آید، به پیوندی عمیق با آسمان و ستاره‌ها دست خواهد یافت.
در شکست آرزو تعمیر آزادی‌ گم است
بال چون بر هم خورد پرواز پیدا می کند
هوش مصنوعی: در زمان شکست آرزوها، راهی برای بازسازی آزادی وجود ندارد. زمانی که پرندگان در پرواز خود دچار مشکل می‌شوند، به ناچار برای نجات خود تلاش می‌کنند.
سنگ بر تدبیر زن‌، ‌کار کس اینجا بسته نیست
یک شکستن صد کلید از قفل انشا می‌کند
هوش مصنوعی: اگر سنگی به تدبیر زن برخورد کند، کار کسی در اینجا متوقف نمی‌شود. یک شکست می‌تواند صد در را از قفل باز کند.
رهبر مقصود بیدل وحشت ‌از خویش‌ است‌ و بس
سیل چون مطلق عنان شد سیر دربا می‌کند
هوش مصنوعی: رهبر دلدار بیدل از خود ترسی دارد و بس، زیرا وقتی سیل بی‌حد و مرز شد، به سوی دریا می‌رود.