غزل شمارهٔ ۱۴۲۶
بادهٔ تحقیق را ظرف هوس تنگی کند
در بر آتش لباس خار و خس تنگی کند
درد را جولانگهی چون سینهٔ عشاق نیست
بر فغان مشکلکه آغوش جرس تنگیکند
بر جنون میپیچم واز خویش بیرون میروم
گردباد شوق را تاکی نفس تنگیکند
عیش رسوایی به کارم کوچه گردان وفاست
ایخوشآن وضعیکزو خلقعسس تنگیکند
در خیال راحت از فیض تپیدن غافلیم
آشیان ای کاش بر ما چون قفس تنگی کند
همچو آن سوزنکه درماند ز تار نارسا
عمر رنگ سعی بازد چون نفس تنگی کند
نه فلک در وسعتآباد دل دیوانهام
هست خلخالی که در پای مگس تنگی کند
غنچه بر یک مشت زر صد رنگ خست چیده است
اینقدر یارب مبادا دست کس تنگی کند
شکوه مردم ز گردون بیدل از کم وسعتیست
ناله در پرواز آید چون قفس تنگیکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بادهٔ تحقیق را ظرف هوس تنگی کند
در بر آتش لباس خار و خس تنگی کند
هوش مصنوعی: شراب حقیقت در ظرف آرزو جا نمیشود و مانند آتش، لباس گیاهان خاردار را به شدت میسوزاند.
درد را جولانگهی چون سینهٔ عشاق نیست
بر فغان مشکلکه آغوش جرس تنگیکند
هوش مصنوعی: دردی که در دل عاشقان وجود دارد، با هیچ فریادی نمیتوان آن را بیان کرد، چون آغوش جرس (به معنی شتاب و تندروی) بسیار تنگ و کمعمق است.
بر جنون میپیچم واز خویش بیرون میروم
گردباد شوق را تاکی نفس تنگیکند
هوش مصنوعی: من به حالت جنونآمیز و پرشور در میآیم و از خودم فاصله میگیرم، تا اینکه طوفان شوق، نفسام را بند بیاورد.
عیش رسوایی به کارم کوچه گردان وفاست
ایخوشآن وضعیکزو خلقعسس تنگیکند
هوش مصنوعی: زندگی در رسوایی برای من خوشایند است، زیرا به خاطر عشق و وفاداریام به او، در کوچهها گذر میکنم و تأثیر این وضعیت، باعث ایجاد دردسر برای دیگران میشود.
در خیال راحت از فیض تپیدن غافلیم
آشیان ای کاش بر ما چون قفس تنگی کند
هوش مصنوعی: ما در خیال و راحتی از نعمتهای زندگی غافل شدهایم. کاش مانند یک قفس تنگ، در آشیانهمان محدودیتی ایجاد میشد تا به خود بیاوریم.
همچو آن سوزنکه درماند ز تار نارسا
عمر رنگ سعی بازد چون نفس تنگی کند
هوش مصنوعی: مانند سوزن که در تار نازکی گیر میکند و در حرج میافتد، عمر هم مانند آن است؛ وقتی تلاش و کوشش به نتیجه نمیرسد، مانند نفس تنگی میشود.
نه فلک در وسعتآباد دل دیوانهام
هست خلخالی که در پای مگس تنگی کند
هوش مصنوعی: در دنیای وسیع و شگفتانگیزی که در دل من وجود دارد، یک زنجیر کوچک و ناراحتکننده وجود دارد که مشابه زنجیری است که به پای مگسی بسته شده و باعث محدودیت و تنگی او میشود.
غنچه بر یک مشت زر صد رنگ خست چیده است
اینقدر یارب مبادا دست کس تنگی کند
هوش مصنوعی: غنچهای که رنگهای مختلفی دارد، بر روی تلی از زر چیده شده است. امیدوارم که هیچکس دچار تنگدستی نشود.
شکوه مردم ز گردون بیدل از کم وسعتیست
ناله در پرواز آید چون قفس تنگیکند
هوش مصنوعی: شکایت و ناراحتی مردم از آسمان به خاطر کمبود فضا و محدودیتهایی است که دارند؛ مانند پرندهای که در قفس تنگ حبس شده و نمیتواند به پرواز درآید.