غزل شمارهٔ ۱۴۱۳
حسنکلاه هوسیگر به تجمل شکند
به که دل از ما ببرد بر سر کاکل شکند
بس که بهگلزار وفا مشترک افتاده حیا
رنگ گل آید به صدا گر پر بلبل شکند
مجملت آمد به نظر پردهٔ تفصیل هدر
جزو پراکنده مباد آینه ی کل شکند
شمععا بساط طرب است آنکه درتن دشت قعب
سر به هوا پای به دامان توکل شکند
خواجه ز رنج کر و فر، ازچه برد بوی اثر
باز ندارد همهگر پشت خر از جلشکند
در ادب بدگهران موعظهٔ شرم مخوان
گردن این خیره سران گر شکند غل شکند
پایهٔ اقبال بلند آنهمه چون شمع مچین
کاخرکارت به عرق شرم تنزل شکند
از طلب هرزهدرا چند دهی زحمت پا
کاش درین بحر سراب آبلهای پل شکند
دل چهکند با من وما تا شود ایمن زبلا
کوه هم آخر ز صدا شیشه به قلقلشکند
سیری چشم است همان جرعهکش دور غنا
رنگ خمار تو مگر این دو قدح مل شکند
صبح زشبنم همهتن چشم شد ازشوق چمن
هرکه درین باغ رسید آینه بر گل شکند
انجمنی راکه دهند آب زتوصیف خطت
دود چراغش همه شب طرهٔ سنبل شکند
چرخ محال است دهد داد دل بیدل ما
گردش آن چشم مگر جام تغافل شکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۲: هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکندغزل شمارهٔ ۱۴۱۴: لاغری آن همه زین مرحله دورم افکند
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسنکلاه هوسیگر به تجمل شکند
به که دل از ما ببرد بر سر کاکل شکند
هوش مصنوعی: اگر کسی با زیبایی و تجمل به دل برد، بهتر است که به خاطر جذابیتهای ظاهری دلبسته نشویم، زیرا این زیباییها ممکن است به سادگی شکست بخورند و در نهایت ما را تنها بگذارند.
بس که بهگلزار وفا مشترک افتاده حیا
رنگ گل آید به صدا گر پر بلبل شکند
هوش مصنوعی: بهخاطر حیا و وفایی که در گلزار وجود دارد، صدای گل مانند صدای بلبل میشود اگر پر بلبل بشکند.
مجملت آمد به نظر پردهٔ تفصیل هدر
جزو پراکنده مباد آینه ی کل شکند
هوش مصنوعی: تجلی و نمود کامل وجود، در دل پردهای از جزئیات و تفصیلات قرار دارد. نباید اجازه داد که اجزای ناپسند و پراکنده، تصویر کلی و زیبای آینه را مخدوش کنند.
شمععا بساط طرب است آنکه درتن دشت قعب
سر به هوا پای به دامان توکل شکند
هوش مصنوعی: شمع تنها نشانه شادی و لذت است، کسی که در دل دشت آزاد و خوشحال است و با اعتماد به نفس قدم برمیدارد، به موفقیت و آسایش میرسد.
خواجه ز رنج کر و فر، ازچه برد بوی اثر
باز ندارد همهگر پشت خر از جلشکند
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به سختیها و دردهای انسان اشاره دارد. شاعر میگوید که حتی با وجود تمامی مشکلات و موانع، نباید ناامید شد و باید ادامه داد. به عبارتی، هرچند شرایط سخت و نامناسبی وجود دارد، اما باید به دنبال نقاط قوت و امید بود و به جلو حرکت کرد.
در ادب بدگهران موعظهٔ شرم مخوان
گردن این خیره سران گر شکند غل شکند
هوش مصنوعی: در میان افرادی که به اصول اخلاقی پایبند نیستند، نیازی به آموزش و نصیحت درباره شرم و حیا نیست. اگر این افراد در برابر ما طغیانی کنند، باید بدانیم که تنها به خود آسیب میزنند.
پایهٔ اقبال بلند آنهمه چون شمع مچین
کاخرکارت به عرق شرم تنزل شکند
هوش مصنوعی: بالندگی و موفقیت در زندگی همانند شعلهای روشن است که با تلاش و جدیت به وجود میآید، اما اگر در این مسیر از عرق شرم یا احساس خجالت به ضعف بربیاییم، ممکن است آن موفقیت کمرنگ و پایین بیفتد.
از طلب هرزهدرا چند دهی زحمت پا
کاش درین بحر سراب آبلهای پل شکند
هوش مصنوعی: اگر به دنبال چیزهایی بیفایده باشی و در این مسیر تلاش کنی، بهتر است که هیچ تلاشی نکنی؛ زیرا در این دریای ناپایدار، تلاش تو به جایی نخواهد رسید و همچون این است که پلها در بیثمر بودن میشکنند.
دل چهکند با من وما تا شود ایمن زبلا
کوه هم آخر ز صدا شیشه به قلقلشکند
هوش مصنوعی: دل من چه کنم که با من است، ما باید چگونه باشیم که از بلاها در امان بمانیم؟ حتی کوه هم در برابر صدا و هیاهو آسیبپذیر است و شیشه را میتواند بشکند.
سیری چشم است همان جرعهکش دور غنا
رنگ خمار تو مگر این دو قدح مل شکند
هوش مصنوعی: چشمانت سیراب از زیبایی و لذت هستند، مانند کسی که جرعهای از شراب گوارا مینوشد. این رنگ خمار و حال روحی تو باعث میشود که هیچ چیز دیگر نمیتواند این حالت را تغییر دهد، مگر آنکه هر دو این جامها ببینند و شکست بخورند.
صبح زشبنم همهتن چشم شد ازشوق چمن
هرکه درین باغ رسید آینه بر گل شکند
هوش مصنوعی: صبح که با شبنم نشسته، تمام وجودش پر از شادی و سروری است. هر کسی که به این باغ بیاید، مانند آینهای است که بر روی گلها میتابد و زیبایی آنها را به نمایش میگذارد.
انجمنی راکه دهند آب زتوصیف خطت
دود چراغش همه شب طرهٔ سنبل شکند
هوش مصنوعی: اگر مجلسی باشد که به خاطر تو و زیبایی خطت پر از روشنی و صفا باشد، تمام شب طرههای زیبای سنبل را میشکفد و جلوهگری میکند.
چرخ محال است دهد داد دل بیدل ما
گردش آن چشم مگر جام تغافل شکند
هوش مصنوعی: چرخ زمان نمیتواند به دل بیخبر ما پاسخ دهد، مگر اینکه آن چشم بداندیش، جام نادانی را بشکند و حقیقت را ببیند.