غزل شمارهٔ ۱۳۹۸
جماعتیکه نظرباز آن بر و دوشند
به جنبش مژه عرض هزارآغوشند
ز حسن معنی دیوانگان مشو غافل
که اینکبودتنان نیل آن بناگوشند
به صد زبان سخنساز خیل مژگانها
به دور چشم تو چون میل سرمه خاموشند
ز عارض و خط خوبان جز این نشد روشن
که شعلهها همه با دود دل هماغوشند
مقیدان خیالت چو صبح ازین گلشن
به هر طرفکهگذشتند دم بر دوشند
دربن محیط چوگرداب بیخودان غرور
زگردش سر بیمغز خود قدحنوشند
ز عبرت دم پیری کراست بهره که خلق
چو جام باده مهتاب پنبه درگوشند
فریب الفت امکان مخورکه مجلسیان
چوشمع تا مژه برهم نهی فراموشند
چه ممکن است حجاب فنا شود هستی
که نقشهای هوا چون سحر نفسپوشند
زگل حقیقت حسن بهار پرسیدم
به خندهگفتکه این رنگها برونجوشند
کسی به فهم حقیقت نمیرسد بیدل
جهانیان همه یک نارسایی هوشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۷: از چه دعوی شمعها گردن به بالا میکشندغزل شمارهٔ ۱۳۹۹: مبصّران حقیقت که سر به سر هوشند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جماعتیکه نظرباز آن بر و دوشند
به جنبش مژه عرض هزارآغوشند
هوش مصنوعی: گروهی هستند که با یک نگاه به محبوب خود، احساسات عمیق و شگفتانگیزی را تجربه میکنند و با هر حرکت چشم، عشق و محبت بیپایانی را ابراز میکنند.
ز حسن معنی دیوانگان مشو غافل
که اینکبودتنان نیل آن بناگوشند
هوش مصنوعی: به زیباییهای معنا و صفا توجه کن و از آن غافل نشو، زیرا این افرادی که در عشق دیوانهاند، مانند رنگ آبی نیل، زیبایی خاصی دارند.
به صد زبان سخنساز خیل مژگانها
به دور چشم تو چون میل سرمه خاموشند
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند میلههای نازکی هستند که مژهها با زبانی خاموش دور آنها را احاطه کردهاند.
ز عارض و خط خوبان جز این نشد روشن
که شعلهها همه با دود دل هماغوشند
هوش مصنوعی: از چهره و خط خوبان، تنها این نکته روشن شد که تمام آتشها با دودی که از دل برمیخیزد، در هم آمیختهاند.
مقیدان خیالت چو صبح ازین گلشن
به هر طرفکهگذشتند دم بر دوشند
هوش مصنوعی: چند نفر از عاشقان به خیال تو، همانطور که صبح از میان باغ عبور میکنند، با خود بوی خوش قبله تو را به دوش میکشند.
دربن محیط چوگرداب بیخودان غرور
زگردش سر بیمغز خود قدحنوشند
هوش مصنوعی: در محیطی که شبیه گرداب است، افرادی که به خاطر غرور خود در غفلت به سر میبرند، از سر نادانی مشغول نوشیدن جام هستند.
ز عبرت دم پیری کراست بهره که خلق
چو جام باده مهتاب پنبه درگوشند
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به یادی از تجربهها و عبرتهای دوران پیری اشاره میکند. او میگوید که افراد میتوانند از نیک و بد زندگی درس بگیرند، اما گاهی اوقات برخی از آنها به گونهای بیخبر و مانند کسانی که در وضعیت نشئگی هستند، از حقایق دور میشوند و تنها به زندگی شاد و بیخیالی میپردازند. در نتیجه، این افراد در عین حال که در دنیای واقعی زندگی میکنند، از عبرتها و موقعیتهای مهم غافل میمانند.
فریب الفت امکان مخورکه مجلسیان
چوشمع تا مژه برهم نهی فراموشند
هوش مصنوعی: هرگز فریب دوستیهای زودگذر را نخور، زیرا افرادی که در جمع هستند مانند شمعی هستند که با کوچکترین حرکتی ممکن است خاموش شوند و به راحتی فراموش میشوند.
چه ممکن است حجاب فنا شود هستی
که نقشهای هوا چون سحر نفسپوشند
هوش مصنوعی: چه ممکن است که چیز موجودی از بین برود، در حالی که آثار و نشانههای دنیوی مانند سحر و جادو، بر روی موجودات سایه میافکنند و آنها را میپوشانند.
زگل حقیقت حسن بهار پرسیدم
به خندهگفتکه این رنگها برونجوشند
هوش مصنوعی: از گل حقیقت زیبایی بهار سوال کردم و او به شوخی گفت که این رنگها از درون او بیرون آمدهاند.
کسی به فهم حقیقت نمیرسد بیدل
جهانیان همه یک نارسایی هوشند
هوش مصنوعی: هیچکس به درک کامل حقیقت دست نمییابد، چرا که همه مردم جهان نقصی در هوش و درک خود دارند.
حاشیه ها
1395/05/30 05:07
خسروی
به هر طرف که گذشتند ""دام "" بر دوشند