غزل شمارهٔ ۱۳۸۷
عاقبت شرم امل بر غفلت ما میزند
ربشهپردازی به خواب دانهها پا میزند
شش جهت کیفیت اسرار دلگلکرده است
رنگ می جام دگر بیرون مینا میزند
خانمان تنگی ندارد گر جنون دزد نفس
خودسری بر آتشت دامان صحرا میزند
تا کجا جمعیت دل نقش بندد آسمان
عمرها شد خجلت گوهر به دریا میزند
از دماغ خاکساری هیچکس آگاه نیست
آبله در زیر پا جام ثریا میزند
همنوای عبرتی درکار دارد درد دل
ناله درکهسار بر هر سنگ خود را میزند
بیگداز از طبع ما رفعکدورت مشکل است
در حقیقت شیشهگر صیقل به خارا میزند
احتیاجی نیستگر شرم طلب افتد به دست
بیحیاییها در چندین تقاضا میزند
جستوجوی خلق مقصد در قدم دارد تلاش
هرچه رفتار است بر نقش کف پا میزند
صانع اسراری از تحقیق خود غافل مباش
جز زبانت نیست آن بالی که عنقا میزند
هر نوا کز انجمن بالد ز دل باید شنید
ساز دیگر نیست مطرب زخمه بر ما میزند
شوخی تقدیر تمهید شکست رنگ ماست
قلقل خود سنگ بر سامان مینا میزند
زین هوسهایی که بیدل در تخیل چیدهایم
یأس اگر بر دل نزد امروز، فردا میزند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاقبت شرم امل بر غفلت ما میزند
ربشهپردازی به خواب دانهها پا میزند
هوش مصنوعی: در نهایت، با توجه به بیتوجهی ما، احساس شرم و ندامت به ما هجوم میآورد، مانند اینکه برخی گیاهان در خواب دانهها به زودی جوانه میزنند.
شش جهت کیفیت اسرار دلگلکرده است
رنگ می جام دگر بیرون مینا میزند
هوش مصنوعی: شش جهت، نشاندهندهی ابعاد مختلف و گسترهی احساسات و رازهای دل است که مانند گل در حال شکوفا شدن است. رنگ می، به عنوان نمادی از شادابی و زندگی، درون جام میدرخشد و زیبایی آن را تمامنشدنی میکند. در این حالت، زندگی و شور و شوق به وضوح دیده میشود و میدرخشد.
خانمان تنگی ندارد گر جنون دزد نفس
خودسری بر آتشت دامان صحرا میزند
هوش مصنوعی: خانهی تنگی وجود ندارد اگر جنون و دیوانگی نفس خودمختاری بر آتش شما لباس صحرا بیفکند.
تا کجا جمعیت دل نقش بندد آسمان
عمرها شد خجلت گوهر به دریا میزند
هوش مصنوعی: دلها تا چه حد در گنجینهی زندگی خود پر از آرزوها و خیالها میشوند، که عمرها به سرعت گذر میکند و به این ترتیب، انسان از فرصتهای خود شرمنده میشود و میکوشد تا در دل افکارش به جستوجوی ارزشها بپردازد.
از دماغ خاکساری هیچکس آگاه نیست
آبله در زیر پا جام ثریا میزند
هوش مصنوعی: هیچکس از نهانکاریهای فروتنین نمیداند، اما زیر پا، آبله به نشانهی بزرگی و زیبایی، با ستارهای زینت میدهد.
همنوای عبرتی درکار دارد درد دل
ناله درکهسار بر هر سنگ خود را میزند
هوش مصنوعی: در دل کوهها، صدای ناله و آهی همچون عبرتی وجود دارد که به هر سنگ برخورد میکند. این صداها نشاندهندهٔ درد و رنجی هستند که در دل نهفته است.
بیگداز از طبع ما رفعکدورت مشکل است
در حقیقت شیشهگر صیقل به خارا میزند
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم مشکلات را برطرف کنیم، بدون تغییر در ذات خود دشوار خواهد بود. در واقع، مانند این است که شیشهگر برای صیقل دادن شیشه، به سنگ سخت میکوبد.
احتیاجی نیستگر شرم طلب افتد به دست
بیحیاییها در چندین تقاضا میزند
هوش مصنوعی: اگر نیازی به شرم و حیا باشد، بهتر است به جای درخواستهای مکرر و بیفایده، از همان ابتدا با ادبیات و احترام برخورد کنیم.
جستوجوی خلق مقصد در قدم دارد تلاش
هرچه رفتار است بر نقش کف پا میزند
هوش مصنوعی: انسانها برای پیدا کردن هدف و مقصود خود به تلاش و کوشش میپردازند و هر عملی که انجام میدهند، اثر آن مانند رد پایشان بر زمین باقی میماند.
صانع اسراری از تحقیق خود غافل مباش
جز زبانت نیست آن بالی که عنقا میزند
هوش مصنوعی: هرگز از تحقیق و بررسی کارهای خود غافل نشو؛ تنها ابزاری که برای پرواز به سوی حقایق در اختیار داری، زبان توست.
هر نوا کز انجمن بالد ز دل باید شنید
ساز دیگر نیست مطرب زخمه بر ما میزند
هوش مصنوعی: هر صدایی که از جمع به گوش میرسد، از دل باید شنید. دیگر ساز دیگری نداریم که در اینجا بنوازد، فقط این مطرب است که با ضربههایش ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
شوخی تقدیر تمهید شکست رنگ ماست
قلقل خود سنگ بر سامان مینا میزند
هوش مصنوعی: سرنوشت بازیگرانهای را برای ما رقم زده و ما را به خاطر رنگ و شکلمان به چالش کشیده است، در حالی که سنگی در دست داریم که به زیبایی براق و ظریف شیشه میزند.
زین هوسهایی که بیدل در تخیل چیدهایم
یأس اگر بر دل نزد امروز، فردا میزند
هوش مصنوعی: از آرزوهایی که بیدل در ذهن خود ساخته، اگر امروز ناامیدی بر دل نیفتد، فردا حتماً به سراغ ما خواهد آمد.