غزل شمارهٔ ۱۳۸۱
روزی که هوسها در اقبال گشودند
آخر همه رفتند به جایی که نبودند
زین باغ گذشتند حریفان به ندامت
هر رنگ که گردید کفی بود که سودند
افسوس که این قافلهها بعد فنا هم
یک نقش قدم چشم به عبرت نگشودند
اسما همه در پرده ناموسی انسان
خود را به زبانی که نشد فهم ستودند
اعداد یکی بود چه پنهان و چه پیدا
ما چشم گشودیم کزین صفر فزودند
از حاصل هستی به فناییم تسلی
در مزرعهٔ ما همه ناکشته درودند
تاراجگران هستی موهوم ز فرصت
توفیق یقینی که نداریم ربودند
زین شکل حبابی که نمود از دویی رنگ
گفتم به کجا گل کنم آیینه نمودند
چون شمع به صیقل مزن آیینهٔ داغم
با هر نگهم انجمنی بود زدودند
خامشنفسان معنی اسرار حقیقت
گفتند در آن پرده که خود هم نشنودند
عبرت نگهان را به تماشاگه هستی
بیدل مژه بر دیده گران گشت غنودند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزی که هوسها در اقبال گشودند
آخر همه رفتند به جایی که نبودند
هوش مصنوعی: روزی که خواستهها و آرزوها در دسترس و موفقیت قرار گرفتند، در نهایت همه به جایی رفتند که هیچ وقت آنجا نبودند.
زین باغ گذشتند حریفان به ندامت
هر رنگ که گردید کفی بود که سودند
هوش مصنوعی: دوستان از این باغ گذشتند و به خاطر انتخابهایشان حسرت میخورند؛ هر رنگ و حالتی که به خود گرفتند، مانند کفی بود که فقط فایدهای نداشت.
افسوس که این قافلهها بعد فنا هم
یک نقش قدم چشم به عبرت نگشودند
هوش مصنوعی: متأسفانه، این کاروانها بعد از نابودی همچنان اثری از خود به جا گذاشتند اما هیچ عبرتی نگرفتند.
اسما همه در پرده ناموسی انسان
خود را به زبانی که نشد فهم ستودند
هوش مصنوعی: تمام اسمها و نشانهها در حجاب و پردهای از عفت قرار دارند و هرکدام به نوعی خود را با زبانی بیان کردند که هیچکس نتوانست آن را درک کند و ستایش کند.
اعداد یکی بود چه پنهان و چه پیدا
ما چشم گشودیم کزین صفر فزودند
هوش مصنوعی: اعداد به یک شکل بودند، چه در حالت مخفی و چه در حالت آشکار. ما چشمانمان را باز کردیم و متوجه شدیم که بر این صفری که قبلاً وجود داشت، افزوده شده است.
از حاصل هستی به فناییم تسلی
در مزرعهٔ ما همه ناکشته درودند
هوش مصنوعی: از آنچه که به وجود آمدهاست، به نبودن و فنا میرسیم. در زمین زندگی ما، همه چیز هنوز در حال رشد و بارور شدن است و هیچ چیز بهطور کامل از بین نرفتهاست.
تاراجگران هستی موهوم ز فرصت
توفیق یقینی که نداریم ربودند
هوش مصنوعی: غارتگران زندگی و هستی، از فرصتهای نادر و واقعی که هرگز به دست نمیآوریم، بهره میبرند و از ما میگیرند.
زین شکل حبابی که نمود از دویی رنگ
گفتم به کجا گل کنم آیینه نمودند
هوش مصنوعی: از این ظاهر حبابی که به خاطر دو رنگیاش به وجود آمده است، پرسیدم که به کجا میتوانم این زیبایی را حفظ کنم؛ آینهای از خود نشان دادند.
چون شمع به صیقل مزن آیینهٔ داغم
با هر نگهم انجمنی بود زدودند
هوش مصنوعی: به مانند شمعی که در اثر گرما و نورش باعث روشنی میشود، من نیز با هر نگاهی که میاندازم، گویی دنیایی از احساسات و ارتباطات را رقم میزنم. از حضور من، فضاهای تاریک و سرد دور میشوند و روشنی و گرما جایگزین آنها میگردند.
خامشنفسان معنی اسرار حقیقت
گفتند در آن پرده که خود هم نشنودند
هوش مصنوعی: آرزوهای خاموش و نفسهایی که ساکتند، معانی عمیق و اسرار حقیقت را در پردهای به زبان آوردند که خودشان هم نتوانستند آن را بشنوند.
عبرت نگهان را به تماشاگه هستی
بیدل مژه بر دیده گران گشت غنودند
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسانی که بیتوجه و غافل هستند، به تماشای واقعیتهای زندگی نگاهی نمیکنند و در خواب و غفلت باقی میمانند. در حالی که بسیاری از آدمها چشمهایشان بر واقعیتهای زندگی بسته است و از آنچه در اطرافشان میگذرد، آگاهی ندارند.