گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۷۹

رازداران کز ادب راه لب گویا زدند
مهر بر بال پری از پنبهٔ مینا زدند
زین چمن یک گل سر و برگ خودآرایی نداشت
هرکجا رنگی عیان شد برپر عنقا زدند
پیش از ایجاد هوس مستان خلوتگاه راز
ساغر هوش ازگداز شیشه در خارا زدند
طبع بی‌حس قابل تاثیر آگاهی نبود
بر گمان خفته یاران مرد‌ه ای را پا زدند
منفعل شد فطرت از ابرام بی‌تاثیر خلق
شعله درپستی حزید از بسکه دامنها زدند
ترک مردم‌گیر و راحت‌کن‌که عزلت‌پیشگان
چون‌ گهر موج دگر بیرون این دریا زدند
شاخ و برک هرزه‌کردی تیشه‌اکا درکار داشت
قامت خم‌گشتهٔ ما را به پای ما زدند
عمرها شدت‌کلفت ما و من از دل رفته‌ایم
بر غبار خانهٔ ما دامن صحرا زدند
دامن مشرب فضایی داشت بی‌گرد امل
محرمان از طولِ این اوهام بر پهنا زدند
وحشت از دنیا دماغ بی‌نیازان برنداشت
چین دامن بر خم ابروی استغنا زدند
بیدل اسباب تعلق بود زنگ آگهی
آینه صیقل زدند آنها که پشت پا زدند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رازداران کز ادب راه لب گویا زدند
مهر بر بال پری از پنبهٔ مینا زدند
هوش مصنوعی: کسانی که به خاطر ادب و آداب اجتماعی سکوت کردند، مهر و محبت را بر بال فرشته‌ای که از پنبهٔ نرم و خوش‌رنگ درست شده، گذاشتند.
زین چمن یک گل سر و برگ خودآرایی نداشت
هرکجا رنگی عیان شد برپر عنقا زدند
هوش مصنوعی: در این چمن، گلی وجود نداشت که زیبا و با طراوت باشد. هر جا که رنگ و نشان زیبایی پیدا شد، پرندگان افسانه‌ای به آن جا پرواز کردند.
پیش از ایجاد هوس مستان خلوتگاه راز
ساغر هوش ازگداز شیشه در خارا زدند
هوش مصنوعی: قبل از اینکه آرزوی شادابی و خوشی به سراغ مستان بیاید، در گوشه‌ای دور از دنیا، رازهای نوشیدنی‌ها را بازگو کردند و شیشه‌های پر از رنگ و جلوه را بر روی زمین‌های سخت کوبیدند.
طبع بی‌حس قابل تاثیر آگاهی نبود
بر گمان خفته یاران مرد‌ه ای را پا زدند
هوش مصنوعی: طبیعت بی‌احساس نمی‌تواند بر افکار خوابیده دوستان مرده تأثیر بگذارد.
منفعل شد فطرت از ابرام بی‌تاثیر خلق
شعله درپستی حزید از بسکه دامنها زدند
هوش مصنوعی: فطرت انسانی به دلیل فشارها و مقاومت‌های مداوم تحت تأثیر قرار گرفت و به تدریج از خود واکنش نشان داد. شعله‌های نارضایتی و مشکلات به قدری زیاد شد که دیگر قادر به تحمل آن نبودند و بر اثر این فشارها، احساس ناتوانی و زبونی به وجود آمد.
ترک مردم‌گیر و راحت‌کن‌که عزلت‌پیشگان
چون‌ گهر موج دگر بیرون این دریا زدند
هوش مصنوعی: از افرادی که محبوب و خوش‌مين هستند فاصله بگیر و راحت خودت را پیدا کن، زیرا کسانی که از جمع و جلب توجه دوری می‌کنند، مانند گوهرهایی هستند که از این دریا بیرون آمدند و حالا دگرگون شده‌اند.
شاخ و برک هرزه‌کردی تیشه‌اکا درکار داشت
قامت خم‌گشتهٔ ما را به پای ما زدند
هوش مصنوعی: شاخ و برگ‌های بی‌فایده‌ای که تولید کردی، درخت را به تیشه‌ای نیاز داشت. قامت خميدهٔ ما را به زمین کوبیدند.
عمرها شدت‌کلفت ما و من از دل رفته‌ایم
بر غبار خانهٔ ما دامن صحرا زدند
هوش مصنوعی: ما سال‌ها درگیر خودخواهی و منیت بودیم و اکنون از دل‌مان رنجش‌ها را دور کرده‌ایم. در این مسیر، زندگی ما به‌گونه‌ای شده که مشکلات و غبارهای خانه‌ی دل‌مان را به طبیعت سپرده‌ایم و به سوی زیبایی‌ها و سادگی‌های زندگی حرکت کرده‌ایم.
دامن مشرب فضایی داشت بی‌گرد امل
محرمان از طولِ این اوهام بر پهنا زدند
هوش مصنوعی: دامن نوشیدن معنوی فضایی است که هیچ‌گونه محدودیتی ندارد و دوستان نزدیک از عمق این خیالات به وسعت آن پرداخته‌اند.
وحشت از دنیا دماغ بی‌نیازان برنداشت
چین دامن بر خم ابروی استغنا زدند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره دارد که کسانی که چشمشان به دنیا و نیازهای آن نیست، از ترس و اضطراب زندگی دنیوی بی‌نیازند. آن‌ها به دلیل بی‌نیازی خود، همچون کسی که در زیر ابرو و زیبایی استغنا برمی‌آید، به راحتی زندگی می‌کنند و دامن از دنیا نمی‌چینند. به عبارت دیگر، افراد بی‌نیاز به زیبایی و جذابیت زندگی دیگران توجهی ندارند و در آرامش و آسایش به سر می‌برند.
بیدل اسباب تعلق بود زنگ آگهی
آینه صیقل زدند آنها که پشت پا زدند
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که انسان‌ها گاهی به دلایل مختلف به وابستگی‌ها و attachments خود دلبسته می‌شوند. اما در زندگی، افرادی هستند که با اقداماتی هوشمندانه و آگاهانه، به این وابستگی‌ها پایان می‌دهند و تلاش می‌کنند تا خود را از این زنجیرها آزاد کنند. با این کار، آن‌ها در حقیقت سعی دارند به خودشناسی و فهم عمیق‌تری از خود برسند.

حاشیه ها

1403/06/25 16:08
اشتیاق

بیدل اسباب تعلق بود زنگ آگهی

آینه، صیقل زدند آنها که پشت پا زدند