غزل شمارهٔ ۱۳۷۵
حاصل عافیت آنها که به دامنکردند
چو خموشی نفس سوخته خرمن کردند
دل ز هستی چه خیال است مکدر نشود
از نفسخانهٔ این آینه روشن کردند
شعلهٔ دردم و تنن لالهستان میجوشم
هرکجا داغ تو بود آینهٔ منکردند
آه ازین جلوهفروشان مروّت دشمن
کز تغافل چقدر آینه آهنکردند
جلوه آنجاکه بهار چمن بیرنگیست
صیقل آینه موقوف شکستن کردند
در مقامی که تمنا به خیالت میسوخت
شرری جست ز دل وادی ایمن کردند
چون نفس جرات جولان چقدر بیدردیست
پای ما راکه ز دل آبله دامنکردند
نوبهار آنهمه مشاطگی خاک نداشت
خون ما زنخت به این رنگکهگلشنکردند
نرگسستان جهان وعدهگه دیداریست
کز تحیر همه جا آینه خرمن کردند
ای خوش آن موجکه در طبعگهر خاک شود
عجز بالیدهٔ ما را رگ گردن کردند
زخم درکیش ضعیفی اثر ایجاد رفوست
کشتهٔ رشکم ازآن تیغکه سوزنکردند
یک سپند آنهمه سامان نفروشد بیدل
عقدهای داشت دل سوخته شیون کردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۴: تا شدم گرم طلب عجز درایم کردندغزل شمارهٔ ۱۳۷۶: خوشخرامان اگر اندیشهٔ جولان کردند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاصل عافیت آنها که به دامنکردند
چو خموشی نفس سوخته خرمن کردند
هوش مصنوعی: نتیجه سلامت و آرامش کسانی که به سکوت و آرامش روی آوردهاند، همانند خسارتی است که به زندگی خود زدهاند و در حقیقت باعث نابودی و سوختن روح و وجودشان شدهاند.
دل ز هستی چه خیال است مکدر نشود
از نفسخانهٔ این آینه روشن کردند
هوش مصنوعی: دل از وجود چه اندیشهای دارد، نگذار با نفسش روشنایی این آینه را کدر کند.
شعلهٔ دردم و تنن لالهستان میجوشم
هرکجا داغ تو بود آینهٔ منکردند
هوش مصنوعی: من همچون شعلهای از درد، هر جا که یاد تو باشد، سرشار از احساسات و شور و شوق میجوشم، و آنها به نوعی به من آینهای ساختهاند که تصویر تو را نشان میدهد.
آه ازین جلوهفروشان مروّت دشمن
کز تغافل چقدر آینه آهنکردند
هوش مصنوعی: آه از کسانی که با ظاهر زیبا و فریبنده، برای خودنمایی میکنند و در عین حال با بیتوجهی خود، چقدر آب روی آتش محبت میریزند.
جلوه آنجاکه بهار چمن بیرنگیست
صیقل آینه موقوف شکستن کردند
هوش مصنوعی: زیبایی در جایی که بهار حیات ندارد و چمن رنگی نیست، به مانند آینهای است که برای درخشیدن نیاز به شکست دارد.
در مقامی که تمنا به خیالت میسوخت
شرری جست ز دل وادی ایمن کردند
هوش مصنوعی: در جایی که آرزو و خواستههایت به شدت در دل میسوخت، آتشی از دل برخاست و به سوی سرزمین ایمن و آرامش رفتند.
چون نفس جرات جولان چقدر بیدردیست
پای ما راکه ز دل آبله دامنکردند
هوش مصنوعی: وقتی که به خود جرات میدهیم و آزادانه حرکت میکنیم، چقدر دردناک است که پای ما را از دل احساسات و مشکلاتی که داریم، میبندد و ما را محدود میکند.
نوبهار آنهمه مشاطگی خاک نداشت
خون ما زنخت به این رنگکهگلشنکردند
هوش مصنوعی: بهار زیبا و دلفریب این همه ظرافت نداشت، خون ما به رنگی که درختان و گلها را زیبا کرده است، آغشته شده است.
نرگسستان جهان وعدهگه دیداریست
کز تحیر همه جا آینه خرمن کردند
هوش مصنوعی: گل نرگسزار دنیا جایی است برای دیدار، جایی که همه جا به خاطر شگفتی و حیرت، مانند آینهای از خودشان تصویر نشان میدهند.
ای خوش آن موجکه در طبعگهر خاک شود
عجز بالیدهٔ ما را رگ گردن کردند
هوش مصنوعی: موجی که از خصلتهای خود سرشار است، به خوبی میتواند ناتوانی ما را به چالش بکشد و ما را در شرایط دشوار قرار دهد.
زخم درکیش ضعیفی اثر ایجاد رفوست
کشتهٔ رشکم ازآن تیغکه سوزنکردند
هوش مصنوعی: زخم بر روی پوست ضعیف اثری به جا میگذارد، مانند نشانهای از حسادت که به خاطر آن، آسیب شدیدی به من وارد شده است، همانند جراحتی که با سوزن بر بدن زدهاند.
یک سپند آنهمه سامان نفروشد بیدل
عقدهای داشت دل سوخته شیون کردند
هوش مصنوعی: یک گیاه خوشبو نمیتواند همه چیز را تحت تأثیر قرار دهد. بیدل دلی آشفته و زخمی داشت که به خاطر آن همواره ناله و فریاد میکرد.
حاشیه ها
1395/02/13 00:05
حمید زارعی مرودشت
بیت سوم رو تصحیح بفرمایید
شعلهٔ دردم و (زین) لالهستان میجوشم
هرکجا داغ تو بود آینهٔ منکردند
1395/02/13 00:05
حمید زارعی مرودشت
بیت هشتم رو تصحیح بفرمایید
..
نوبهار آن همه مشاطگی خاک نداشت
خون ما (ریخت) باین رنگ که گلشن کردند