گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۶۷

هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند
ناموس پر افشانی پروانه نهفتند
آشفتگیی داشت خم طرهٔ لیلی
در پیچش موی سر دیوانه نهفتند
همواری از اندیشهٔ اضداد بهم خورد
چون اره دم تیغ به دندانه نهفتند
از سلسلهٔ خط خبر نقطه مپرسید
تا ریشه قدم زد به جنون دانه نهفتند
شد هستی بی‌ پرده حجاب عدم ما
در گنج عیان صورت ویرانه نهفتند
در چاک گریبان نفس معنی رازیست
باریکی آن مو به همین شانه نهفتند
نا محرم دل ماند جهانی چه توان‌ کرد
هر چند که بود آینه در خانه نهفتند
بی‌ سیر خط جام محال است توان یافت
آن جاده ‌که در لغزش مستانه نهفتند
در پردهٔ آن خواب که چشم همه پوشید
کس نیست بفهمد که چه افسانه نهفتند
کار همه با مبتذل یکدگر افتاد
فریاد که آن معنی بیگانه نهفتند
حسرت به دل از مطلب نایاب جنون‌ کرد
خمیازه عنان‌ گشت چو پیمانه نهفتند
بیدل به تقاضای تعین چه توان‌کرد
پوشیدگیی بود که در ما نه نهفتند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند
ناموس پر افشانی پروانه نهفتند
هوش مصنوعی: هر جا که شعله شمع در این خانه پنهان است، عشق و محبت پروانه نیز در آنجا مخفی شده است.
آشفتگیی داشت خم طرهٔ لیلی
در پیچش موی سر دیوانه نهفتند
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و جذابیت موی لیلی اشاره شده است که در هم پیچیده و آشفته است. این آشفتگی به گونه‌ای است که دل دیوانه را می‌رباید و او را به خود جلب می‌کند. به طور کلی، زیبایی و جاذبه‌ای که در این حالت موی لیلی وجود دارد، تأثیر عمیقی بر احساسات عاشقانه دارد.
همواری از اندیشهٔ اضداد بهم خورد
چون اره دم تیغ به دندانه نهفتند
هوش مصنوعی: اندیشه و تفکر به دلیل تضادها و اختلافات از حالت یکنواختی خارج شده است، مانند اره‌ای که در لابه‌لای دندانه‌های تیزش گیر کرده و نمی‌تواند به راحتی حرکت کند.
از سلسلهٔ خط خبر نقطه مپرسید
تا ریشه قدم زد به جنون دانه نهفتند
هوش مصنوعی: از جدایی و غم نمی‌توان چیزی با خبر شد، زیرا ریشه و اصل این جدایی، خود در جنون و بی‌تابی نهفته است.
شد هستی بی‌ پرده حجاب عدم ما
در گنج عیان صورت ویرانه نهفتند
هوش مصنوعی: هستی بدون حجاب وجود شده است و ما در گنجی که نمایان است، دلیلی بر وجود یک ویرانه را پنهان کرده‌ایم.
در چاک گریبان نفس معنی رازیست
باریکی آن مو به همین شانه نهفتند
هوش مصنوعی: در شکاف گریبان، نفس دارای معنی عمیقی است؛ باریک بودن آن مو به همین دلیل در این شانه پنهان شده است.
نا محرم دل ماند جهانی چه توان‌ کرد
هر چند که بود آینه در خانه نهفتند
هوش مصنوعی: دل برای نا محرم مانده و جهانی بابت این موضوع در حال تماشا است. هرچند که آینه‌ای در خانه پنهان شده، اما باز هم نمی‌توان کار خاصی انجام داد.
بی‌ سیر خط جام محال است توان یافت
آن جاده ‌که در لغزش مستانه نهفتند
هوش مصنوعی: بدون نوشیدن از جام غافل‌گیرکننده، نمی‌توان متوجه جاده‌ای شد که در گمراهی و لغزش مستانه پنهان شده است.
در پردهٔ آن خواب که چشم همه پوشید
کس نیست بفهمد که چه افسانه نهفتند
هوش مصنوعی: در سایهٔ آن خواب که همه بر آن چشم بسته‌اند، هیچ‌کس نمی‌تواند درک کند که چه داستانی در آن پنهان شده است.
کار همه با مبتذل یکدگر افتاد
فریاد که آن معنی بیگانه نهفتند
هوش مصنوعی: همه در کارهای ساده و پیش پا افتاده‌شان به هم وابسته شده‌اند و فریاد می‌زنند که معنای واقعی و عمیق را پنهان کرده‌اند.
حسرت به دل از مطلب نایاب جنون‌ کرد
خمیازه عنان‌ گشت چو پیمانه نهفتند
هوش مصنوعی: دل پر از حسرت شد از موضوعی که بسیار نایاب و به سختی به دست می‌آید. خمیازه‌ای به گونه‌ای در آمد که مثل یک پیمانه پنهان شده، کنترلش از دست رفت.
بیدل به تقاضای تعین چه توان‌کرد
پوشیدگیی بود که در ما نه نهفتند
هوش مصنوعی: بیدل می‌گوید: به کجا می‌توانیم برویم و تعیین و مشخص کردن را از کسی بخواهیم، در حالی که آنچه در وجود ما نهفته است، همچنان پنهان است و نمی‌توانیم آن را آشکار کنیم.