گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۶۲

بی‌نیازان برق‌ربز بحر و بر برخاستند
درگرفتند آتشی‌ کز خشک و تر برخاستند
بسکه در طبع غناکیشان توقع محو بود
دامن ‌افشان چون غبار از هر گذر برخاستند
پهلوانی بود اگر واماندگان زین انجمن
یک‌عصا چون‌شمع‌از شب تا سحر برخاستند
دعوی ‌آزادگی‌ کم ‌نیست ‌گر زین دشت و در
گردبادی چند دامن برکمر برخاستند
سرنگونی‌ کاش می‌بردند از شرم شکست
این علمها خاک بر فرق از ظفر برخاستند
از مزاج خلق غافل ذوق افسردن نرفت
یکقلم از خواب بالین زبر سر برخاستند
گریه هم اینجا ز نومیدی وفا با کس نکرد
شمعها پر بی‌دماغ چشم تر برخاستند
از تلاش آسودگان دل جمع‌ کردند از جهات
همچو موج از پا نشستند و گهر برخاستند
ترک تعظیم رعونت کن که عالی‌ همتال
تا قدم برگردن افشردند سر برخاستند
آبیار نخلهای این ‌گلستان شرم بود
تا کمر در گل فرو رفتند اگر برخاستند
کس ‌درین محفل دمی چند انتظار ما نبرد
آه از آن یاران ‌که از ما پیشتر برخاستند
قید جسم افزود بیدل وحشت آزادگان
درخور بند از زمین چون نیشکر برخاستند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی‌نیازان برق‌ربز بحر و بر برخاستند
درگرفتند آتشی‌ کز خشک و تر برخاستند
هوش مصنوعی: بی‌نیازان از هر دو جهان، با قدرت و شجاعت، در میان دریا و خشکی به پا خواسته‌اند و شعله‌ای از آتش که از مواد خشک و تر برخاسته، در خود گرفته‌اند.
بسکه در طبع غناکیشان توقع محو بود
دامن ‌افشان چون غبار از هر گذر برخاستند
هوش مصنوعی: به خاطر ویژگی‌های ذاتی و فطری آن‌ها، هیچ‌گاه انتظار نداشتند که در میانه زندگی ناپدید شوند، به همین دلیل مانند غباری که در هر گذرگاه به پرواز درمی‌آید، به راحتی و بی‌وقفه در حرکت‌اند.
پهلوانی بود اگر واماندگان زین انجمن
یک‌عصا چون‌شمع‌از شب تا سحر برخاستند
هوش مصنوعی: اگر پهلوانی بود، کسانی که از این جمع مانده بودند، مانند شمعی از شب تا سحر با یک عصا برمی‌خاستند.
دعوی ‌آزادگی‌ کم ‌نیست ‌گر زین دشت و در
گردبادی چند دامن برکمر برخاستند
هوش مصنوعی: در این دشت و در برابر چالش‌ها، افرادی که از آزادی و آزادگی سخن می‌گویند، کم نیستند. برخی از آن‌ها در موقعیت‌های دشوار، همتشان را جمع کرده و برای دفاع از آزادی تلاش می‌کنند.
سرنگونی‌ کاش می‌بردند از شرم شکست
این علمها خاک بر فرق از ظفر برخاستند
هوش مصنوعی: کاش سرنگونی این دانش‌ها به خاطر شرم از شکست می‌بود، خاک بر سر کسانی که از پیروزی بلند شدند.
از مزاج خلق غافل ذوق افسردن نرفت
یکقلم از خواب بالین زبر سر برخاستند
هوش مصنوعی: مردم به طعم و مزه زندگی و احساسات دیگران بی‌توجه بودند و به همین خاطر، گویی از خواب بیدار شده و به سرعت برخواستند.
گریه هم اینجا ز نومیدی وفا با کس نکرد
شمعها پر بی‌دماغ چشم تر برخاستند
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح نشان داده می‌شود که گاهی اوقات برای گریه کردن هم دلی نیست و امیدی وجود ندارد. شمع‌ها با نداشتن انرژی و بی‌حالی، مانند چشمی تر و پر از اشک، روشنایی و نشاط خود را از دست داده‌اند.
از تلاش آسودگان دل جمع‌ کردند از جهات
همچو موج از پا نشستند و گهر برخاستند
هوش مصنوعی: آسوده‌خواری و راحت‌طلبی نداشتند و از زوایای مختلف تلاش کردند. مانند امواج دریا که به عقب می‌روند و در عین حال گوهر‌هایی را به سطح می‌آورند.
ترک تعظیم رعونت کن که عالی‌ همتال
تا قدم برگردن افشردند سر برخاستند
هوش مصنوعی: برای خودبزرگ‌بینی و تکبر جایی قائل نشو، زیرا افرادی که در مقام و رتبه بالا قرار دارند، به هنگام احترام و تعظیم، با تواضع و فروتنی رفتار می‌کنند و سرشان را به نشانه احترام می‌فشاردند.
آبیار نخلهای این ‌گلستان شرم بود
تا کمر در گل فرو رفتند اگر برخاستند
هوش مصنوعی: آبیار درختان نخل این باغ به قدری شرم داشت که تا کمر در گل فرو رفتند، اگرچه زمانی برخواستند.
کس ‌درین محفل دمی چند انتظار ما نبرد
آه از آن یاران ‌که از ما پیشتر برخاستند
هوش مصنوعی: هیچ کس در این جمع لحظه‌ای برای ما انتظار نکشید، افسوس به یاران که زودتر از ما رفتند.
قید جسم افزود بیدل وحشت آزادگان
درخور بند از زمین چون نیشکر برخاستند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مقایسه آزادگان و اسیران اشاره می‌کند. او می‌گوید که آزادی و رهایی از قید و بند، چنان است که انسان‌هایی که روح آزاد دارند، مانند نیشکر از زمین سر بر می‌دارند. به این معنا که آنها می‌توانند از محدودیت‌ها و سختی‌های جسمی فراتر روند و به سوی آزادی گام بردارند.