گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۶۱

مصوران به هزار انفعال پیوستند
که طرهٔ تو کشیدند و خامه نشکستند
ز جهل نسبت قد تو می‌کنند به سرو
فضول چند که پامال فطرت پستند
به رنگ عقد گهر وا نمی‌توان کردن
دلی‌که در خم زلف تواش گره بستند
ز آفتاب گذشته است مد ابروبت
کمانکشان زه ناز پر زبردستند
دماغ‌سوختگان بیش از این وفا نکند
سپندها به صد آهنگ یک صدا جستند
ز شام ما مکش ای حسرت انتظار سحر
به دور ما قدح آفتاب بشکستند
در این محیط ادب کن ز خودنمایی‌ها
حباب و موج همان نیستند اگر هستند
ادب ز مردمک دیده می‌توان آموخت
که ساکنند اگر هوشیار اگر مستند
ز وضع شمع خموش این نوا پرافشان است
که شعله‌ها همه خود را به داغ دل بستند
به ذوق وحشت آن قوم سوختم بیدل
که ناله‌وار چو برخاستند، ننشستند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مصوران به هزار انفعال پیوستند
که طرهٔ تو کشیدند و خامه نشکستند
هوش مصنوعی: نگارگران در حالی درگیر کارشان شدند که به خاطر زیبایی طرهٔ موی تو، قلم را به زمین نگذاشتند و از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.
ز جهل نسبت قد تو می‌کنند به سرو
فضول چند که پامال فطرت پستند
هوش مصنوعی: به خاطر جهل و نادانی، برخی افراد به قد و قامت تو حسرت می‌زنند و خود را به درخت سرو تشبیه می‌کنند، در حالی که آنها در واقع از فطرت خود فاصله گرفته و در سطحی پایین‌تر قرار دارند.
به رنگ عقد گهر وا نمی‌توان کردن
دلی‌که در خم زلف تواش گره بستند
هوش مصنوعی: دل را نمی‌توان به رنگ زیبایی عروسی درآورد؛ چرا که دل کسی که در پیچ و تاب زلف تو گرفتار شده، نمی‌تواند آزاد شود.
ز آفتاب گذشته است مد ابروبت
کمانکشان زه ناز پر زبردستند
هوش مصنوعی: شعاع آفتاب از کنار ابروی زیبای تو که مانند کمان خمیده است، گذر کرده و پرتوهای لطیف و نازک بر بلندای آن نشسته‌اند.
دماغ‌سوختگان بیش از این وفا نکند
سپندها به صد آهنگ یک صدا جستند
هوش مصنوعی: افرادی که دمی سوخته و دچار درد و رنج هستند، دیگر نمی‌توانند به وفاداری ادامه دهند؛ زیرا زرتشتیان با صدای واحد و هماهنگی در جستجو هستند.
ز شام ما مکش ای حسرت انتظار سحر
به دور ما قدح آفتاب بشکستند
هوش مصنوعی: ای حسرت انتظار صبح، از شام ما فاصله بگیر. دور ما، جام آفتاب را شکسته‌اند.
در این محیط ادب کن ز خودنمایی‌ها
حباب و موج همان نیستند اگر هستند
هوش مصنوعی: در این فضا سعی کن از خودنمایی پرهیز کنی، چرا که حباب و موج اگرچه وجود دارند، اما حقیقت واقعی آنها نیستند.
ادب ز مردمک دیده می‌توان آموخت
که ساکنند اگر هوشیار اگر مستند
هوش مصنوعی: آموختن آداب و رفتار درست را می‌توان از چشمان مردم یاد گرفت، چون چشمان آنها در حالتی که هوشیار و بیدارند، آرام و بدون جنب و جوش هستند، و حتی وقتی که تحت تاثیر مشروبات قرار دارند، باز هم همان آرامش را حفظ می‌کنند.
ز وضع شمع خموش این نوا پرافشان است
که شعله‌ها همه خود را به داغ دل بستند
هوش مصنوعی: از حالت شمع خاموش، این نغمه به گوش می‌رسد که شعله‌ها همه به خاطر آتش دل خود به هم پیوسته‌اند.
به ذوق وحشت آن قوم سوختم بیدل
که ناله‌وار چو برخاستند، ننشستند
هوش مصنوعی: به خاطر احساس ترس و وحشتی که آن مردم داشتند، من هم در آتش عشق سوختم. آن‌ها به‌طور ناگهانی بلند شدند و هیچ‌گاه آرام نگرفتند.

حاشیه ها

1403/06/23 23:08
اشتیاق

ادب ز مردمک دیده می‌توان آموخت

که ساکنند اگر هوشیار اگر مستند