گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۵۷

آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند
گرد راهش جوش زد آثار اعیان ریختند
شاهد بزم خیالش تا درد طرف نقاب
آرزوها شش جهت یک‌چشم حیران ریختند
تا دم‌ کیفیت مجنون او آمد به یاد
سینه‌چاکان ازل صبح از گریبان ریختند
آسمان زان چشم شهلا چشمکی اندیشه کرد
از کواکب در کنارش نرگسستان ریختند
حیرتی زد جوش از آن نقش قدم در طبع خاک
تا نظر واکرد بر فرقش گلستان ریختند
از هوای سایهٔ دست کرم دربار او
ابرها در جلوه آوردند و باران ریختند
طرفی از دامانش افشاندند هستی زد نفس
وز خرامش یاد کردند آب حیوان ریختند
از حضور معنی‌اش بی‌پرده شد اسرار ذات
وز ظهور جسم او آیینهٔ جان ریختند
نام او بردند اسمای قدم آمد به عرض
از لب او دم زدند آیات قرآن ریختند
از جمالش صورت علم ازل بستند نقش
وز کمالش معنی تحقیق انسان ریختند
غیر ذاتش نیست بیدل در خیال‌آباد صنع
هرچه این بستند نقش و هر قدر آن ریختند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند
گرد راهش جوش زد آثار اعیان ریختند
هوش مصنوعی: کسی که عطر بهار او در فضا پیچید، برای او نشانه‌های شکوه و عظمت در اطرافش به وجود آمد.
شاهد بزم خیالش تا درد طرف نقاب
آرزوها شش جهت یک‌چشم حیران ریختند
هوش مصنوعی: شاهد زیبایی‌های خیال او تا زمانی که درد و غم آرزوها بر من غلبه کرده، همه جا را پر کرده و مرا به شدت مجذوب و حیران کرده است.
تا دم‌ کیفیت مجنون او آمد به یاد
سینه‌چاکان ازل صبح از گریبان ریختند
هوش مصنوعی: تا دم یعنی در لحظه‌ی آخر، یاد مجنون او در خاطر سینه‌چاکان (عاشقان) از ابتدا (ازل) آمد و صبح، به طوری که همه چیز ریخته شد و رو به بالا رفت.
آسمان زان چشم شهلا چشمکی اندیشه کرد
از کواکب در کنارش نرگسستان ریختند
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبای او باعث شد که آسمان به فکر فرو برود و از ستارگان، گل‌های نرگس را در کنار او بریزد.
حیرتی زد جوش از آن نقش قدم در طبع خاک
تا نظر واکرد بر فرقش گلستان ریختند
هوش مصنوعی: در میان حیرت و شگفتی از اثر قدمی که بر روی زمین جا گذاشته شده، وقتی نگاهش به آن افتاد، گلستان و زیبایی‌ها به آن روییدند و طراوت یافتند.
از هوای سایهٔ دست کرم دربار او
ابرها در جلوه آوردند و باران ریختند
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و حمایت‌هایی که آن شخص بزرگ دارد، ابرها خود را نشان داده و باران ناز و زیبایی را نازل کردند.
طرفی از دامانش افشاندند هستی زد نفس
وز خرامش یاد کردند آب حیوان ریختند
هوش مصنوعی: در بخشی از وجودش هستی را پراکنده کردند و از نفس او یاد کردند، همچنین آب حیات را از روی زیبایی‌هایش بر زمین ریختند.
از حضور معنی‌اش بی‌پرده شد اسرار ذات
وز ظهور جسم او آیینهٔ جان ریختند
هوش مصنوعی: حضور او بدون هر گونه پرده‌ای، رازهای وجودش را آشکار کرد و از نمایان شدن جسمش، روح ما در آینه‌ای تجلی یافت.
نام او بردند اسمای قدم آمد به عرض
از لب او دم زدند آیات قرآن ریختند
هوش مصنوعی: نام او را بردند و به پیش کشیدند، از لب او کلماتی شنیده شد، و آیات قرآن نازل گردید.
از جمالش صورت علم ازل بستند نقش
وز کمالش معنی تحقیق انسان ریختند
هوش مصنوعی: از زیبایی او، شکل علم جاودان را پدید آوردند و از کمال او، مفهوم واقعی انسان را شکل دادند.
غیر ذاتش نیست بیدل در خیال‌آباد صنع
هرچه این بستند نقش و هر قدر آن ریختند
هوش مصنوعی: بیدل در دنیای خیال خود به هیچ چیز غیر از ذات و وجود معشوق فکر نمی‌کند. هرچیزی که در این جهان خلق شده و هر نقشی که به تصویر کشیده شده، تنها به خاطر او و از اوست.

حاشیه ها

1389/06/18 14:09
فرشاد منصوریان

در متن اعراب گذاری نشده ولی چاپ در دو جلدی غزلهای بیدل نوشته شده : از هوای سایهء دست کرم دُربار او
که به نظر بنده کردم دَربار درست تر می اید لطفا شما هم به این قضیه بیاندیشید