غزل شمارهٔ ۱۳۴۹
معنیسبقانگر همه صد بحر کتابند
چون موج گهر پیش لبت سکته جوابند
رحم است به حال تب وتاب نفسی چند
کاین خشکلبان ماهی دریای سرابند
بیش وکم خلق آیت بیمغزی وهمست
صفر آینهداران عدم در چه حسابند
جز هستی مطلق ز مقیّد نتوان یافت
اشیا همه یک سایهٔ خورشید نقابند
عبرتنظران در چمن هستی موهوم
چون شبنم صبح از نفس سوخته آبند
مستی به خروشی است در این بزم که از شرم
مستان همه گر آب شوند اشک کبابند
پیری تو کجایی که دهی داد هوسها
این منتظران قد خم پا به رکابند
چون کاغذ آتش زده این شوخنگاهان
تسلیم غنودنکدهٔ یک مژه خوابند
فرصتشمرانیم چه رایی و چه مریی
موج وکف پوچ آینه در دست حبابند
زیر فلک از منعم ودروبش مپرسید
گر خانه همین است همه خانه خرابند
بیدل مشکن ربط تأمل که خموشان
چون کوزهٔ سربسته پر از بادهٔ نابند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
معنیسبقانگر همه صد بحر کتابند
چون موج گهر پیش لبت سکته جوابند
هوش مصنوعی: اگر تمام دریاها کتاب باشند و هر گنجینهای از دانش در آنها وجود داشته باشد، باز هم وقتی تو صحبت میکنی، آن دانشها مثل گردنکشان در برابر تو سکوت میکنند و از بیان حقیقت ناتوان میمانند.
رحم است به حال تب وتاب نفسی چند
کاین خشکلبان ماهی دریای سرابند
هوش مصنوعی: در این دنیا، دلهای تشنهای وجود دارند که به خاطر اینکه در دوراهی و سردرگمی گرفتارند، به شدت در حال تب و تاب هستند. مانند ماهیانی که در دریاچهای بیمنبع و آبی زودگذر زندگی میکنند، آنها نیاز به رحمت و توجه دارند.
بیش وکم خلق آیت بیمغزی وهمست
صفر آینهداران عدم در چه حسابند
هوش مصنوعی: بیشتر و کمتر مردم نشانههایی از نادانی دارند و آنهایی که در آینه بیمحتوا قرار دارند، در چه وضعیتی هستند.
جز هستی مطلق ز مقیّد نتوان یافت
اشیا همه یک سایهٔ خورشید نقابند
هوش مصنوعی: غیر از وجود مطلق، نمیتوان چیزهای دیگری را که محدود هستند پیدا کرد. همه اشیا تنها منعکس کننده یک نور هستند و به نوعی سایهای از حقیقت هستند.
عبرتنظران در چمن هستی موهوم
چون شبنم صبح از نفس سوخته آبند
هوش مصنوعی: افرادی که به زندگی و دنیا نگاه عبرتآموز دارند، میدانند که وجود انسان شبیه به شبنمی است که در صبح از بین میرود. در واقع، زندگی در این دنیا حقیقی و پایدار نیست و مانند شبنم زودگذر است.
مستی به خروشی است در این بزم که از شرم
مستان همه گر آب شوند اشک کبابند
هوش مصنوعی: مهمانی پرشوری است که در آن به خاطر شرم و ندامت مستان، همه اگر به آب تبدیل شوند، اشکهایشان مثل کباب به جوش میآید.
پیری تو کجایی که دهی داد هوسها
این منتظران قد خم پا به رکابند
هوش مصنوعی: پیرمرد! کجایی که به موضوعات وابسته به هوسها رسیدگی کنی؟ این افراد منتظر هستند و آمادهاند که به جلو حرکت کنند.
چون کاغذ آتش زده این شوخنگاهان
تسلیم غنودنکدهٔ یک مژه خوابند
هوش مصنوعی: چشمهای شوخ و بازیگوش مانند کاغذهایی هستند که آتش گرفتهاند و در حالی که در خواب فرو رفتهاند، به آرامی خفتهاند.
فرصتشمرانیم چه رایی و چه مریی
موج وکف پوچ آینه در دست حبابند
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که از فرصتها بهره نمیبریم، چه راهی باید برگزینیم و چه چیزی را باید ببینیم. امواج و کف دریا، مانند حبابی هستند که در دست ما میدرخشد و بیمعنا به نظر میرسند.
زیر فلک از منعم ودروبش مپرسید
گر خانه همین است همه خانه خرابند
هوش مصنوعی: زیر آسمان، از کسی که خداوند را نعمت داده است، نپرسید که آیا همین خانه است. اگر این خانه اینگونه است، پس همه خانهها ویران هستند.
بیدل مشکن ربط تأمل که خموشان
چون کوزهٔ سربسته پر از بادهٔ نابند
هوش مصنوعی: به هیچ وجه به رابطهٔ بین تفکر و سکوت دقت نکن، زیرا خاموشان مانند کوزهای سرپوشیده، پر از شراب ناب هستند.